گلچینی از دیدار دانشآموزان و دانشجویان با رهبر انقلاب اسلامی، که بهمناسبت ۱۳ آبان سالروز تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران برگزار شده بود
گلچینی از دیدار دانشآموزان و دانشجویان با رهبر انقلاب اسلامی، که بهمناسبت ۱۳ آبان سالروز تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران برگزار شده بود
من نمی گم چون قدرت دفاعی داریم چیزای دیگه مهم نیستن ولی میگم اگه قدرت دفاعی نداشتیم همین چیزهایی که امروز داریم رو هم نداشتیم ...

درد و دل خانم سرور از اهالی دین زرتشت با امام حسین علیه السلام در روز تاسوعا

متن بیانات حضرت آیتالله خامنهای که در این فیلم میبینید:
با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت
نمایید :
خواهش می کنم تا آخرش رو نگاه کنین
آقای کمیل نظافتی، روحانی جوان و باصفای اهل آمل که به دنبال حل گرفتاری مردم و بیماران، حتی کلیه خود را نیز اهدا کرده است.
از همان ابتدا هم داد و فریاد ها و توهین های آقای وزیر برای ما بود و لبخند هایش برای کری و گابریل و فابیوس و حتی اوباما.
بگذریم از اینکه هر کدام از این آدم ها در قتل و غارت چند هزار نفر از مردم ایران و دنیا نقش دارند ولی نمی دانم چرا آقای وزیر آنها را بیشتر از مردم کشور خودش تحویل می گیرد.
از این هم بگذریم که چرا آقای وزیر کدخدا را بیشتر از خدا قبول دارد.
ولی نمی توانم درک کنم که چرا یک فرد می تواند آن قدر بیگانه پرست باشد که برای دفاع از بدعهدی های دشمن به نماینده ملت توهین کند.
البته آقای وزیر و همکارانشان قبلا هم ارادت خود را به قانون کشور بارها نشان داده اند اما در این مورد اخیر که در مجلس فرمودند اجازه مورد سوال قرار دادن همکارانشان را به مجلس نخواهند داد جوابشان را هم گرفتند و نماینده لایق مجلس هم به ایشان گفتند که در جایگاهی نیستید که اجازه دهید یا ندهید.
البته به نظرم این اجازه ندادن هم نوعی انتقاد پذیری محسوب میشود و به طور کلی می توان این دولت را به عنوان دولت انتقاد پذیر و سازنده معرفی کرد.
البته این سخنان از روی بیسوادی من است ؛ وگرنه همه ی اقدامات و سخنان آقای وزیر از روی تدبیر و به صلاح کشور است.
شرمنده ...

پسرم وصیت کرده بود برایش زیاد قرآن بخوانیم. دوست نداشت برایش گریه کنیم. همیشه می گفت «شهید که گریه نداره». غلامحسین بعد از شهادتش هم ما را تنها نگذاشت. هنوز هم هر وقت مشکلی دارم می روم بالا سر قبرش ، یک حمد و هفت بار سوره (انا انزلنا) را می خوانم و درد دل می کنم. عجیب است وقتی درد دلها و ناراحتی هایم را بهش میگم ، فوری مشکلاتم حل می شود! مدتی بود که همسایه نااهلی داشتیم که کلی از دستش در عذاب بودیم. رفتم سر خاک غلامحسین و بهش گفتم «مگه نمی بینی مادرت داره عذاب می کشه؟! راضی نشو که این قدر اذیت بشم پسر!». خدا گواهه آخرهای همون شب همسایمون داشت اسباب کشی می کرد! باورم نمی شد که به این زودی به داد دلم رسیده باشد. هنوز هم خوابش رو می بینم ، گاهی می بینم آمده خونه مون و لباس پاسداری تمیزی برتن کرده ، گاهی بغلش می کنم و گاهی هم فقط نگاهم می کند و من مدام صلوات می فرستم و می گویم به روحت صلوات پسر ، به روحت صلوات ...
[مادران ، روایت خاطره از مادر شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی) ، روایت فتح ، چاپ اول1391 ، ص50-51]