من به سوی پرودگارم می‌روم؛ او مرا راهنمایی خواهد کرد

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام خمینی» ثبت شده است

وقتی مردم گفتند "نه"، نه می‌شود!

یادداشت بنده در شماره هشتم نشریه امیدیه انجمن اسلامی دانشجویان دفتر تحکیم وحدت دانشگاه تبریز. از تاریخچه‌ی جمهوری‌خواهی در ایران و مهجوریت جمهوریت در ۴۰ سالگی انقلاب اسلامی گفته‌ام و رودربایستی تاریخی ایرانیان با سنت ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی را مورد نقد قرار داده‌ام...

تصویر نشریه

در شماره قبل، طی یادداشتی به چیستی عدالت سیاسی پرداختیم. عدالتی که در روابط میان حاکمان و مردم تعریف می‌شود. جهت مطالعه عینی و میدانی این مفهوم، می‌توان انقلاب مشروطه ایران در قرن گذشته را مثال زد.

آنچه در این مجال و در ارتباط با موضوع ما اهمیت دارد، ارتباط سیر منتهی به انقلاب مشروطه با گفتمان عدالت سیاسی است. عقب‌ماندگی ایران، وجدان‌های بیدار ایرانی را متوجه ترقی‌خواهی و اهمیت عدالت می‌کند. بلافاصله اهمیت تنظیم تمام روابط اجتماعی به صورتی عادلانه در قالب قانون نمایان می‌شود. سپس آگاهان جامعه ایرانی متوجه می‌شوند که قانون و عدالت اجتماعی با وجود استبداد هیچ‌گاه محقق نخواهد شد. عدالت‌خواهان و قانون‌خواهان، این بار به اهمیت عدالت سیاسی پی می‌برند و مشروطه‌خواهی را در پیش می‌گیرند. البته عدالت، قانون و مشروطیت نه در ادامه‌ی هم که در کنار هم بودند و اساسا جدا کردن این سه مفهوم از یک دیگر، مفاهیم دیگر را از انتفاع ساقط می‌کند.

مرحوم دکتر فیرحی، در کتاب «مفهوم قانون در ایران معاصر» تحولات گفتمانی پیش از مشروطه و مسیر پرفراز و نشیب عدالت‌خواهی تا مشروطه‌خواهی را به طور مفصلی تشریح کرده‌اند. بند گذشته، توصیفی خلاصه‌وار از آن چیزی بود که پیش از انقلاب مشروطه در ایران رخ داد و منتهی به انقلاب مشروطه شد.

مهمترین تغییری که در این دوران اتفاق افتاد، تغییر در الهیات حکمرانی بود. البته در ادامه به این نکته خواهیم پرداخت که متاسفانه این تغییر به شکل شایسته‌ای از طرف نخبگان به تمام جسم ملت ایران جریان نیافت و بنابراین در طول تاریخ پسامشروطه بارها شاهد بازگشت به سنت پیشین بوده‌ایم.

عدالت سیاسی مد نظر مشروطه‌خواهان، حاکمان را پاسخگوی ملت می‌دانست. الهیاتی که تا پیش از مشروطه، قائل به گزاره «چه فرمان یزدان؛ چه فرمان شاه» بود و سلطان را سایه خدا و کارگزاران را سایه‌ی سایه خدا می‌دانست و به همین ترتیب رابطه‌ای عمودی و هرمی‌شکل میان حاکمان و مردم قائل بود که پادشاه در راس هرم و مردم در کف آن قرار داشتند، پس از مشروطه، حاکم را فردی مانند دیگر افراد جامعه می‌داند که مشروعیتش را نه از سایه خدا بودن که از عمل بر اساس عدالت و پاسخگویی نسبت به مردم به دست می‌آورد. بدیهی‌ست که این آرمان تا پیش از انقلاب اسلامی، هیچ گاه به نحو قابل قبولی محقق نشد و فاصله‌ای حدود 75 ساله میان انقلاب مشروطه تا تحقق نسبی آرمان‌های آن حائل شد.

برای مثال به دو مورد از نظرات رهبر انقلاب در این خصوص می‌پردازیم. ایشان در سخنرانی مشهوری، مشروعیت جایگاه کارگزاران جزء تا شخص رهبری را وابسته به عدالت‌خواهی آنان می‌دانند و در موارد متعددی نیز، تکیه نظام و کارگزارانش به رای مردم و پاسخگویی نسبت به ایشان را منشأ مشروعیت قدرت سیاسی می‌دانند. این همان چیزی‌ست که عدالت‌خواهان و قانون‌خواهان و مشروطه‌خواهان، از حدود یک و نیم قرن پیش به دنبال آن بودند. اما رشد آگاهی‌های مردم و نخبگان، سبب ارتقای آرمان مشروطه به جمهوری شد و دوران جمهوری‌خواهی فرا رسید.

هرم قدرت در پادشاهی

پاسخگویی، در اینجا نه صرفا به معنای پاسخ دادن به سوالات و مطالبات مردم یا خبرنگاران، که مسئولیت پذیری کارگزاران در نمایندگی مردم است. در حکمرانی سنتی (اصطلاحا سنت ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی)، بر اساس سلسله مراتب قدرت سیاسی، کارگزاران تنها به مافوق خود پاسخگو هستند و زیردستان تنها وظیفه اطاعت دارند. در این سلسله مراتب پادشاه به هیچ کس پاسخگو نیست و مردم عادی که در این نظم رعیت خوانده می‌شوند، هیچ اراده نافذی ندارند. پادشاه و رعیت، دو سر این سلسله مراتب هستند و باقی کارگزاران از والی و وزیر و صدراعظم و ... به عنوان منصوبین و نمایندگان مافوق‌هایشان در این بین قرار می‌گیرند. بدیهی‌ست که در این نظم، هر کارگزاری نسبت به بالا دست خود پاسخگوست نه زیردستانش. چرا که زیردستان هیچ نقشی در ابقا یا عزل وی از مقامش را ندارند. جایگاه و قدرت او تنها به اراده مافوقش بستگی دارد.

روابط قدرت در جمهوری

در حکمرانی مردم‌سالار (به خصوص در مدل جمهوری) که کارگزاران نمایندگان مردم برای اجرا یا وضع قانون هستند، رابطه پاسخگویی بر عکس حالت پیشین است. تمام کارگزاران نظام در نهایت باید نسبت به مردم پاسخگو باشند. البته محتوای جمهوری ما، پاسخگویی دوگانه‌ای را طرح می‌کند. پاسخگویی نسبت به مردم و پاسخگویی در برابر خدا و ارزش‌های دینی. این مسئولیت دوگانه نه تنها تناقضی ندارد، بلکه در صورت فهم صحیح عامل تقویت همزمان جمهوریت و اسلامیت نظام می‌شود.

شاید پاسخگویی به معنای اقناع مردم یا حضور در جمع خبرنگاران را در نظام‌های استبدادی و بالا به پایین هم بتوان مشاهده کرد. برای همین دوباره به این نکته تاکید می‌کنیم که اینجا منظور از پاسخگویی، حق استیضاح و بازخواست یا حداقل برکناری حاکمان و کارگزاران، توسط مردم است نه فقط سوال و جواب ساده.

امام خمینی(ره) در تاریخ 10 دی 1357 و تنها چند ماه پیش از پیروزی سیاسی انقلاب اسلامی، در جمع ایرانیان مقیم خارج از کشور فرمودند :«ما می‌خواهیم یک همچو مملکتی پیش بیاید که‏‎ ‎‏به دست خود مردمْ مقدرات باشد؛ نتواند یک رئیس جمهوری، اگر هم یک وقتی فرض‏‎ ‎‏کنید اول صالح بود و قرار دادند بعد وقتی که رسید به ‏‏[‏‏قدرت‏‏]‏‏ چه بشود، نتواند. برای‏‎ ‎‏اینکه همین رئیس جمهورْ دستِ مردم است اختیارش؛ هر روزی مردم گفتند نه، نه می‌شود. مثل حالا نیست که سرنیزه باشد.» همین یک مورد به خوبی معنای پاسخگویی مورد نظر ما را می‌رساند. در نظام سیاسی مردم‌سالار نه فقط رییس جمهور که تمام سطوح قدرت، اختیارشان لزوما باید دست مردم باشد.

مردم ایران بعد از انقلاب اسلامی سال 1357، مدل جمهوری را به عنوان قالب نظام حکمرانی اسلامی کشور انتخاب کردند؛ اما رودربایستی با سنت ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و الهیات حکمرانی سنتی نهادینه شده آن، تا کنون اجازه نداده که لوازم جمهوریت به همان نحو موعود محقق شوند. پاسخگویی به معنای صاحب اختیار بودن مردم، یکی از مهمترین لوازمی‌ست که همچنان در ایران پس از انقلاب، امری غریب و نامانوس باقی مانده است. شفافیت نظام تصمیم‌گیری و اجرایی که مقدمه‌ای ضروری برای پاسخگویی‌ست نیز همچنان در مناقشات بی‌معنای قبایل صاحب قدرت گرفتار مانده و سرنوشتی نامعلوم دارد.

در این رودربایستی میان سنت 2500 ساله استبداد و نظام مردم‌سالار منتخب 12 فروردین 58، نظام سیاسی و جامعه ایران، هر دو مقصرند. از یک طرف مردم ایران، چه قشر متجدد و چه قشر سنتی آن، هنوز نتوانسته اختیار و مسئولیت زمام‌داری جامعه را قبول کند و همواره دنبال قدرتی‌ست که مسئولیت اداره امور را به دست بگیرد تا مردم در سایه او بیاسایند.

در طرف مقابل، حاکمیت و کارگزاران نیز هنوز خود را پاسخگوی مردم نمی‌دانند و در بهترین صورت، قائل به اقناع افکار عمومی هستند. مثال آبان سال 98، نمونه روشنی از این گفتمان است. تندترین نقد منتقدان وقایع آبان 98 در داخل نظام سیاسی، نهایتا به اقناع ختم می‌شد. این که باید قبل از گرانی بنزین افکار عمومی، نسبت به این اقدام آماده می‌شد! آن روزها و هیچ روز دیگری، حق مخالفت و اعتراض مردم نسبت به تصمیمات کارگزاران و نمایندگان به رسمیت شناخته نشد و هیچ گاه در عمل اختیار هیچ کارگزاری، به نحو شایسته‌ای به دست جمهور نیافتاد.

ساده‌ترین نتیجه این نگرش آن است که از طرفی، انتخابات‌ها نه جایی برای به میدان آمدن اراده‌های مسئولانه مردم برای اداره جامعه بلکه جایی برای رقابت تعدادی از قبایل صاحب قدرت می‌شود و از طرف دیگر، تمام مسئولیت اجتماعی که مردم به صورت عرفی برای خود متصورند، خلاصه می‌شود در انتخابات‌های 4 سال یکبار. مشارکت مردم جهت مخالفت با تصمیمات نمایندگانشان یا حساب‌کشی از کارگزاران هنوز در عرف سیاسی ما هیچ جایگاهی ندارد.

کلام آخر این که پاسخگویی و مسئولیت‌پذیری حاکمان در مقابل مردم و متقابلا احساس مسئولیت ملت در اداره امور خودشان، امروز باید نخستین دغدغه دلسوزان جامعه ایرانی باشد. تلاش‌های گسترده‌ای از حدود 150 سال گذشته برای بیداری و آزادی جامعه ایرانی صورت گرفته و ترقی‌های زیادی نیز در این زمینه رخ داده است. و امروز مسیر جمهوری‌خواهی ملت ایران به گردنه پر پیچ و خم پاسخگویی و شفافیت حاکمیت و مسئولیت‌پذیری مردمان رسیده است. باید قدر تلاش‌ها و خون پاک شهدایی که از پیش از مشروطه تا پس از انقلاب اسلامی در راه عدالت و آزادی بر زمین ریخته شده را بدانیم و پاسدار مسئولیت خود در این امر حیاتی باشیم.

در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو، آن چه بیش از مشخص شدن فرد پیروز اهمیت دارد، این است که به حرف اول انقلاب برگردیم و مملکت را طوری بسازیم که اختیار رییس جمهور و هر کارگزار دیگری به دست مردم باشد. همچنین با گشودن عرصه تنگ مشارکت سلبی و ایجابی مردم، ملت مسئولیت‌های اجتماعی خود را شناخته و زمام امور حقیقتا به دست جمهور بیافتد...

۱۳ خرداد ۰۰ ، ۲۲:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد مقید

فیلم مستند «برای آزادی»|مستندی از وقایع سال آخر منتهی به انقلاب اسلامی

دریافت ویدئو: کیفیت بالا، کیفیت پایین

فیلم مستند "برای آزادی" ساختۀ حسین ترابی، مستندی ۱۱۱ دقیقه‌ای‌ست درباره‌ی انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ که در سال ۱۳۵۸ ساخته شده‌است. این مستند، آتش‌سوزی سینما رکس آبادان در مرداد ۱۳۵۷ تا برگزاری انتخابات در فروردین سال ۱۳۵۸ را به تصویر می‌کشد. این اثر دو ساعته، چندین سال پیش توسط «مارک کازینز» مورخ و منتقد سینما در مؤسسه بی اف آی لندن (bfi) به عنوان ۱۰ فیلم مستندی که دنیا را تکان داد، در کنار آثاری از لنی ریفنشتال و مایکل مور و … انتخاب شد.

"برای آزادی" توسط فریدون ری‌پور، کریم دوامی، علی صادقی، ابراهیم قاضی‌زاده و گروهی دیگر از فیلمبرداران وزارت فرهنگ و هنر فیلمبرداری شده است. موسیقی آن را شیدا قره‌چه داغی ساخته و بهرام ری‌پور آن را تدوین کرده است.

۲۲ بهمن ۹۹ ، ۱۲:۲۴ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد مقید

روز جمهوری اسلامی|چرا جمهوری اسلامی پیروز نشد؟!

با یک سوال، سر صحبت را باز می‌کنیم. آیا حکومت فعلی ایران، جمهوری اسلامی‌ست؟ یا سالها پیش، عده‌ای از خدا بی‌خبر جمهوری اسلامی ما را منجمد کرده‌اند و یک طفل مجهول الهویه را به جایش به ما قالب کرده‌اند؟

من به ملت بزرگ ایران که در طول تاریخ شاهنشاهی، که با استکبار خود آنان را خفیف(سبک و بی‌‏ارزش) شمردند و بر آنان کردند آنچه کردند، صمیمانه تبریک می‌گویم. خداوند تعالی بر ما منت نهاد و رژیم استکبار را با دست توانای خود که قدرت مستضعفین است در هم پیچید و ملت عظیم ما را ائمه و پیشوای ملتهای مستضعف نمود، و با برقراری جمهوری اسلامی، وراثت حقه را بدانان ارزانی داشت. من در این روز مبارک، روز امامت امت و روز فتح و ظفر ملت، جمهوری اسلامی ایران را اعلام می‌کنم. به دنیا اعلام می‌کنم که در تاریخ ایران چنین رفراندمی سابقه ندارد، که سرتاسر مملکت با شوق و شعف و عشق و علاقه به صندوقها هجوم آورده و رای مثبت خود را در آن ریخته و رژیم طاغوتی را برای همیشه در زباله‌دان تاریخ دفن کنند.

(...) صبحگاه 12 فروردین -که روز نخستین حکومت الله است- از بزرگترین اعیاد مذهبی‌ و ملی ماست. ملت ما باید این روز را عید بگیرند و زنده نگه دارند. روزی که کنگره‌های قصر 2500 سال حکومت طاغوتی فرو ریخت، و سلطه شیطانی برای همیشه رخت بربست و حکومت مستضعفین که حکومت خداست به جای آن نشست.

این جملات، بخشی از پیام امام خمینی به ملت ایران، پس از اعلام نتایج همه‌پرسی جمهوری اسلامی در روز 12 فروردین سال 58 است.

آنچه که منِ دهه هفتادی از روز جمهوری اسلامی به یاد دارم، یک سری مراسمات رسمی و تا حدودی کلیشه‌ای هستند که هر سال 12 فروردین، برگزار می‌شوند و در شلوغی‌های تعطیلات نوروزی و «سیزده‌به‌در» فرصت چندانی برای پررنگ شدن در عرصه‌های عمومی نمی‌یابند. البته ادارات، طبق بخشنامه‌ها به وظایف خودشان در این مناسبت به خوبی عمل می‌کنند!!

یعنی روزی که دست توانای خداوند، که همان قدرت مستضعفین است، بر رژیم استکباری پیروز شد و ملت عظیم ما را ائمه و پیشوای ملتهای مستضعف نمود و کنگره‌های قصر 2500 سال حکومت طاغوتی را فرو ریخت و حکومت مستضعفین که حکومت خداست به جای آن نشست، امروز بدون بخشنامه، اهمیت زیادی ندارد.

گویا انقلاب، همان 41 سال پیش تمام شد و رفت. بعد از پیروزی باید همه بنشیند سر جایشان تا مبارزان شیک قبل انقلاب زمام امور را در دستشان بگیرند. آرمان‌ها و حقوق مستضعفین برای دوران مبارزه بود و اکنون باید زمام امور را به دست عقلا داد تا بر اساس واقعیت‌ها! حکمرانی کنند. عقلایی که در ساختن دوگانه‌ی آرمان-واقعیت تبحرشان را نشان دادند، قطعا به خوبی از پس اداره امور هم برمی‌آیند!!

اصلا امروز، معنای حکومت مستضعفین، حکومت امثال صفدر حسینی‌هاست که حقوق نجومی‌شان را از سفره‌ی انقلاب بخورند. کارگران و زحمتکشان از همان ابتدا هم اشتباه کرده بودند که فکر کردند در حکومت مستضعفین حقوقی دارند!!!

ولی امام انقلاب، همان آغاز و حتی پیش از همه‌پرسی، نگران این ارتجاع و خمودی و ایستایی بودند که فریاد برآوردند و نسبت به فردای تاریک این «ارتجاع از انقلاب» هشدار دادند.

ما تا کنون نصف راه را پیمودیم؛ یعنی دست اجانب را تا حدودی کوتاه کردیم. (...) ما اگر چنانچه در این موقع حساس سستی بکنیم یا گمان کنیم که پیروز شدیم -که گمان پیروزی باز سستی می‌آورد- اگر شما گمان کنید که دیگر پیروز شدید و باید بروید سراغ کسب و کارتان و بی‌اعتنا باشید راجع به مقدراتتان، من خوف این را دارم که شکست بخوریم. ما پیروز نشدیم تا کنون؛ ما پیروز بر سلسله پهلوی شدیم، آنها را خارج کردیم لکن ریشه‌های آنها باز ممکن است باقی باشد. (...) ما نباید فرض کنیم که چون این پیروزی ابتدایی را پیدا کردیم دیگر کار گذشته است؛ کار نصفه شده است، شاید بیشتر از نصفش باقی مانده باشد. (28 اسفند 1357)

حضرت امام، خطر ارتجاع را بیشتر از همه‌ی کسان دیگر درک کرده بودند. اینکه تمایل حاکمان به حکمرانی بی‌دردسر و تمایل مردم به زندگی بی‌دردسر، منجر به حذف تدریجی مردم از صحنه‌ی تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی شود و کم‌کم حتی حق اعتراض هم از مردم سلب شده و نهایتا یک طبقه‌ی الیگارشیک حاکم بر سرنوشت تمام مردم شود. این همان مصیبت سابقی است که امام از بازگشت آن نگران بودند.

باید ملت ایران این پیروزی را و این نهضت را حفظ کنند. اگر این نهضت خدای نخواسته رو به سستی گراید، باید مهیای اعاده مصیبت‌های سابق باشیم.

(...) پیروزی آن روزی است که تمام ریشه‌های اجانب و تمام ریشه‌های فساد از مملکت ما بریده بشود (...) و باز نشده است. (...) سستی راه ندهید به خودتان، سردی راه ندهید به خودتان، (...) گمان پیروزی نهایی نبرید؛ اگر این گمان برده بشود یا این اعتقاد پیدا بشود، سستی پیدا می‌شود. شما باید خودتان را نیمه پیروز بدانید و در نیمه راه؛ و بقیه راه را که بسیار مشکل است باید با همت همه(...) تعقیب کنیم و به نهایت برسانیم. (29 اسفند 1357)

فکر نکنم واضحتر از این بشود گفت که تا فساد در این مملکت ریشه دارد، مبارزه هم باید ادامه داشته باشد وگرنه اصلا انقلاب اسلامی پیروز نشده. برخوردی که با افشاکنندگان حقوق‌های نجومی و خانه‌های نجومی و معترضان به شبیخون سران قوا به سفره‌های مردم در مسئله‌ی گرانی بنزین شد، نشان داد که حاکمان این مملکت چه نسبتی با انقلاب و امام انقلاب دارند.

اینکه ما را تا اینجا آورده است این نهضت بوده است. (...)  یعنی همه مردم با هم گفتند که ما اسلام را می‌خواهیم و ما رژیم کذا را نمی‌خواهیم. این معنا را باید حفظ کرد. اگر ان‌شاء‌الله این معنا را حفظ بکنیم تا آخر خواهیم پیروز شد، و اگر خدای نخواسته سستی بشود، سردی بشود در این معنا، من خوف این را دارم که [با] سردی و سستی ماها یکوقت -خدای نخواسته- اوضاع برگردد و اگر -خدای نخواسته- برگردد، از آن برگشتهایی است که دیگر ما رفته‌ایم. ولی من امیدوارم که برنگردد و (...) همه با هم جلو برویم ان‌شاءالله. (8 فروردین 1358)

سستی ما کار را تا اینجا آورده که تنها به عنوان نمونه، جلسات هیئت دولت هم به کاخ سعدآباد منتقل می‌شود، وزیر راه به قربانیان فاجعه‌ی قطار تبریز-مشهد، بیمه‌هایشان را یادآوری می‌کند و وزیر بهداشت، به پیرمرد فقیر، نسخه‌ی «خودت بمال» تجویز می‌کند.

خدا نیاورد روزی را که با ادامه‌ی سردی و سستی ما، اوضاع بیش از این! برگردد. در این صورت با یک جمهوری اسلامی مواجه خواهیم بود که اساسا هیچ تفاوتی با دوران طاغوت نخواهد داشت و تنها پیشوندی مقدس برایش می‌ماند تا مقدس‌مآبان ساده لوح را همچنان فریب دهد. این ارتجاع آشکار، می‌رود که جمهوری اسلامی را اساسا به ضد خودش تبدیل کند.

کم‌کم شرایطی به بار می‌آید که مردم معترض هم پناهی ندارند و حتی کسی مسئولیت قربانیان یک اعتراض به حق در آبان 98 را هم نمی‌پذیرد. و مدعیان انقلاب هم که برای حمایت از یک راننده اسنپ در مقابل یک دختر کم‌حجاب کمپین می‌زنند و فرمان آتش به اختیار رهبر انقلاب را ابزار گردن کلفتی‌های سلیقه‌ای خود قرار می‌دهند، موقع تجاوز حکمرانان به بدیهیات و اولیات انقلاب اسلامی که می‌شود، از سر مصلحت! به سوراخ‌هایشان می‌خزند.

گویا روح فرعون، همچنان سرگردان دنبال کالبدی برای ظهور می‌گردد و اکنون کالبد برخی حاکمان جمهوری اسلامی را برای خود گزیده است.

مبارک باد بر شما روزی که پس از شهادت جوانان برومند و داغ دل مادران و پدران و رنجهای طاقت‌فرسا، دشمن غول صفت و فرعون زمان را از پای درآوردید، و با رای قاطع به جمهوری اسلامی، حکومت عدل الهی را اعلام نمودید. حکومتی که در آن، جمیع اقشار ملت با یک چشم دیده می‌شوند و نور عدالت الهی بر همه و همه به یک طور می‌تابد و باران رحمت قرآن و سنت بر همه کس به یکسان می‌بارد.

مبارک باد شما را چنین حکومتی که در آن اختلاف نژاد و سیاه و سفید و ترک و فارس و لر و کرد و بلوچ مطرح نیست. همه برادر و برابرند؛ فقط و فقط کرامت در پناه تقوا و برتری و به اخلاق فاضله و اعمال صالحه است.

مبارک باد بر شما روزی که در آن تمام اقشار ملت به حقوق خود می‌رسند، فرقی بین زن و مرد و اقلیتهای مذهبی و دیگران در اجرای عدالت نیست. طاغوت دفن شد و طغیان و سرکشی به دنبال او دفن می‌شود، و کشور از چنگال دشمنهای داخلی و خارجی و چپاولگران و غارت‌پیشگان نجات یافت. (12 فروردین 1358)

اینکه روز دفن شدن طاغوت، این روزها در میان مستضعفین استقبال کمتری دارد، می‌تواند نشانه‌ی خطرناکی باشد از یک ارتجاع بزرگ. می‌تواند نشانه‌ای باشد از اینکه ریشه‌های باقی مانده از طاغوت، باز به صدر امور برگشته باشند و همان روزی باشد مصیبت‌های سابق اعاده شده‌اند. البته که این، غمبارترین خوانشی است که می‌توان از فراموشی تدریجی آرمانهای انقلابِ امام و مردم، داشت. کسانی در پاسخ به این خوانش، راهپیمایی 22 بهمن را مثال می‌زنند که هر سال، علی رغم دشمنی‌ها! پرشورتر می‌شود. ولی مگر فرد باریک‌بینی هست که نبیند همین راهپیمایی 22 بهمن، تبدیل به ابزار نمایش قدرت طیف خاصی از انقلابیونِ گذشته، شده که امروز از انقلاب فقط حکمرانی‌اش را به ارث برده‌اند؟! مگر همین راهپیمایی، به زور ساز و آواز تبلیغاتی و بودجه‌ی دولتی و فضاسازی بخشنامه‌ای و تحریک هرگونه انگیزه‌ی دینی و ملی‌گرایی و ... برگزار نمی‌شود؟ انقلاب اسلامی برای مردم و مستضعفین بود یا برای حکمرانان؟!

کافیست ببینیم اصلا فاسدان و دشمنان و چپاولگران داخلی، چقدر از راهپیمایی روز 22 بهمن وحشت به دلشان می‌افتد؟ مگر نمی‌بینیم برخی از همین چپاولگران، بدشان هم نمی‌آید که سخنران همین جشن باشند؟! چنان که کم هم نیستند همین مفسدانی که پشت بلندگوی 22 بهمن سخن رانده‌اند!!

شاید عده‌ای بگویند «اگر انقلاب، تمام شده و 22 بهمن تنها تابلویی برای حفظ ظاهر است، پس چرا دشمن! هر سال علیه آن تبلیغ می‌کند؟ این یعنی انقلاب همچنان از ایران در برابر دشمنان دفاع می‌کند.» پاسخ روشن است. آن دشمن خارجی که هر ساله در آستانه‌ی جشن پیروزی! انقلاب، خود را به آب و آتش می‌زند، درد منافع بیشتر دارد. وقتی عمله‌های او که همان دشمنان داخلی مردم‌اند در مصدر امور، جا خوش کرده‌اند، آنها هم نگرانی چندانی از یک راهپیمایی ندارند.

اصلا اگر قرار بود فقط دشمن خارجی را بترسانیم و با دشمنان داخلی مدارا کنیم، همان نظام آمریکا الگوی بهتری نبود؟ پس منطق مرگ بر آمریکایی که می‌گوییم چیست؟! نکند قرار است با مرگ هژمونی آمریکا، سلطه‌ی فرعونی آقایان یقه بسته را تجربه کنیم؟!

وقت برای شِکوِه باز هم هست. ولی به عنوان خاتمه‌ی این غم‌نامه‌ی انقلابِ اسلامیِ امامِ مستضعفین، بد نیست چند جمله از بنیان‌گذار انقلاب را یادآوری کنیم. آرمان‌هایی که ما یقین داریم، امام به آنها ایمان داشتند و همین ایمان امام به آرمان‌هایشان بود که موجب ایمان مردم به ایشان می‌شد.

ما می‌گوییم (...) کسی که ما می‌خواهیم مقدراتمان را دستش بدهیم باید آدمی باشد که مردم انتخاب کنند و با انتخاب مردم پیش بیاید. قهراً وقتی با انتخاب مردم پیش آمد صالح است.

(...) ما می‌خواهیم یک همچو مملکتی پیش بیاید که به دست خود مردمْ مقدرات باشد؛ نتواند یک رئیس جمهوری، اگر هم یک وقتی فرض کنید اول صالح بود و قرار دادند؛ بعد وقتی که رسید به قدرت‌ چه بشود، نتواند. برای اینکه همین رئیس جمهور، دستِ مردم است اختیارش؛ هر روزی مردم گفتند نه، نه می‌شود. (سخنرانی امام خمینی(ره) در جمع ایرانیان مقیم خارج؛ 10 دی 1357)


اگر -چنانچه- جمهوری اسلامی برپا بشود، البته با تدریج، بسیاری از امور اصلاح می‌شود. و امیدوارم که همه امور اصلاح بشود؛ و مملکت مال خود شما باشد و خود شما مملکت را اداره بکنید. (28 اسفند 1357)


من از دولتها می‌خواهم که بدون وحشت از غرب و شرق، با استقلال فکر و اراده، باقیمانده رژیم طاغوتی را که آثارش در تمام شئون کشور ریشه دارد پاکسازی کنند، و فرهنگ و دادگستری و سایر وزارتخانه‌ها و ادارات که با فرم غربی و غربزدگی بپا شده است به شکل اسلامی متحول کنند و به دنیا عدالت اجتماعی و استقلال فرهنگی و اقتصادی و سیاسی را نشان دهند. (12 فروردین 1358)

 

بیا به اسب، حماسه، رکاب برگردیم

بیا دوباره مروری کنیم خاطره را

به روزهای خوش التهاب برگردیم

کنون که موعظه در کاخ‌ها نمی‌گیرد

بیا به سرب، به سرب مذاب برگردیم

به دست‌های پر از پینه، سفره‌های تهی

به حرف اول این انقلاب برگردیم

اگر چه طی شده وقت سفر، ولی ای دل

بیا به آینه، قرآن، به آب برگردیم

۱۱ فروردين ۹۹ ، ۱۰:۳۷ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد مقید

امام، همه‌ی امام بود...

مردم حقیقتاً در عمل به توصیه‌ی امام کوتاهی‌ای نکردند و نمی‌کنند. سرّ این جاذبه چیست؟ این جاذبه‌ی بی‌نظیرِ امام بزرگوار ناشی از چیست؟

(...) امام مختصّات شخصیّتی‌ای و موهبتهایی را دارا بود و خدا به او داده بود که این مختصّات، این خصوصیّات در کمتر کسی در این حد جمع می‌شود. امام این خصوصیّات را داشت: انسانی بود شجاع، انسانی بود «باحکمت» و «باتدبیر»، انسانی بود «پارسا» و «پرهیزکار» و «دلبسته‌ی به خدای بزرگ»، «دلباخته‌ی به ذکر الهی»؛ امام مردی بود «ظلم‌ستیز»؛ با ظلم کنار نمی‌آمد، با ظلم مبارزه می‌کرد، «حامی مظلوم»، «استکبارستیز»؛ امام مردی بود «عدالتخواه»، «طرف‌دار مظلومان»، «حامی مظلومان»؛ «اهل صداقت»، با مردم صادق بود، با مردم همان جوری سخن میگفت که دل او بود و احساس قلبی او بود؛ با مردم صادقانه رفتار میکرد؛ در راه خدا اهل مجاهدت بود، آرام نمی‌نشست، دائم در حال مجاهدت بود؛ [مصداق] این آیه‌ی شریفه: فَاِذا فَرَغتَ فَانصَب * وَ اِلیٰ رَبِّکَ فَارغَب؛(۱) از یک کار بزرگ که فراغت پیدا می‌کرد، چشم به یک کار بزرگ دیگری میدوخت و آن را دنبال میکرد؛ «اهل مجاهدت فی‌سبیل‌الله» بود؛ اینها عوامل جاذبه‌ی امام است. این خصوصیّات در امام «مجتمع» شده بود؛ هر کسی با این خصوصیّات باشد، دلها به سَمت او جذب می‌شود؛ اینها همان عمل صالحی است که خدای متعال میفرماید: اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَیَجعَلُ لَهُمُ الرَّحمانُ وُدًّا؛(۲) این وعده‌ی الهی است؛ این محبّتها هم محبّتهای الهی است، محبّتهای تبلیغی و تحمیلی و تلقینی نیست؛ کار خدا است، دست خدا است.

(رهبر انقلاب،98/03/14)

به خاطر خدا هم که شده امام را مصادره نکنیم...

امام در یک کلمه امام بود

۱) سوره‌ی انشراح، آیات ۷ و ۸؛ «پس چون فراغت یافتى، به طاعت درکوش؛ و با اشتیاق، به سوى پروردگارت روى آور.»
۲) سوره‌ی مریم، آیه‌ی ۹۷؛ «کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‌اند، به‌زودى [خداى‌] رحمان براى آنان محبّتى [در دلها] قرار میدهد.»

۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۰:۱۶ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سجاد مقید

این ستاره ها | اگر امام خمینی امروز بودند از ایشان چه می خواستید؟

۲۳ آذر ۹۵ ، ۱۹:۰۵ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد مقید

به مناسبت رحلت جانسوز حضرت امام|نیاز روحانی

به پاس یک دل ابری دو چشم بارانی

پر است خلوتم از یک حضور نورانی


کسی که وسعت او در جهان نمی گنجد


به خانه دل من آمده است مهمانی


غمی به قدمت تاریخ درد انسان داشت


دلی به وسعت جغرافیای انسانی


چه بود؟ صاعقه ای کز سر زمانه گذشت


و یا ز خواب جهان یک عبور طوفانی؟


نشسته است به جانم همیشه تا هستم


غمش اصیل تر از یک نیاز روحانی


هنوز می شنود آن صدای محزون را


دلم به روشنی آیه های قرآنی


شاعر:فاطمه راکعی

۱۳ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۲۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد مقید