عاشقی دردسری بود نمی دانستیم ...

حاصلش خون جگری بود نمی دانستیم ...

پارسال حول و حوش اربعین بود که مطلبی نوشتم با عنوان ما در عاشق بودن خود عاقلیم و امسال وقتی داشتم در مورد زندگی محسن عزیز می خوندم بهم ثابت شد که دیدگاه درستی داشتم و به عشق خودم بیشتر ایمان اوردم.

زندگی نامه شهید محسن حججی یه منظومه عاشقانه اس ، منظومه ای که واژه به واژه اش عشق به خداست. از همون کودکیش. از همون وقتی که با بچگیش برای مولاش حسین مداحی می کرد. همون وقتی که تو هیأت کار می کرد ولی طوری خودش رو پنهان می کرد که هیچ کس نبیندش و حتی اسمی هم ازش برده نشه. همون وقتی که یه قلکی گذاشت تو اتاقش که هر سال یه قسمت از پس اندازش رو ببره توی اردوی جهادی با دستای خودش برای مردم محروم خرج کنه. همون موقع که برای فرهنگ جامعه دل می سوزوند و فقط برای ترویج کتاب خونی اونهمه زحمت کشید. و فصل آخر این منظومه ...

فصل آخر این غزل عاشقانه شاه بیت همه منظومه های عاشقانه شد. وقتی که بدون هیچ ادعایی ، بدون هیچ  تردیدی برای دفاع از حرم مولای خودش و همینطور برای دفاع از کشور خودش جونشو گرفت کف دستش. بماند که یه عده کوته نظر قدر این کارش رو ندونستن تا میتونستن بهش کنایه زدن. ولی بازم بدون هیچ تردیدی رفت جلو. اونقدر توی عشقش جلو رفت که دیگه خودشو نمی دید. اونقدر که عاشقانه از خدا خواست جونشو برای فدا شدن قبول کنه. اونقدر که رفت پیش مولای خودش امام رضا و ازش خواست شفاعتش رو پیش خدا بکنه تا خدا خواسته ش رو اجابت کنه.

حتی به اینجا هم کفایت نکرد و بازم رفت جلوتر. اونقدر رفت که حتی وقتی اسیرش کردن با چشماش دنیا رو به آتیش کشید. معلوم نبود که با چشماش چی می دید که اینطوری با آرامش به قتلگاه خودش می رفت.

ایمانی که به هدف خودش داشت باعث شد کل دنیا صداشو بشنون. خدا اونقدر بالا بردش که مثل معشوقش بی سر دفن بشه ...

اونم تو محرم ...

خدا اونقدر عزیزش کرد که میلیون ها انسان آزاده قلبشون برای محسن عزیز تپید. و خدا هر کس رو عزیز کنه تا آخر دنیا عزیز می مونه درست مثل امام حسین و یارای وفادارش.

محسن عزیز بهت تبریک میگم

جای خیلی خوبی رسیدی و ثابت کردی که میشه یه شبه راه صد ساله رو رفت ...

فقط ازت میخوام دست منم بگیری و ببری بالا همین ...

و بدون که تا آخر عمرم هر وقت که به امام حسین فکر کنم تو رو هم بین اون ۷۲ نفر می بینم ...

 

--------------------------------------------------------

عاشقی یعنی همین که خودتو شبیه معشوق کنی و اگه معشوق تو کسی مثل امام حسین باشه میتونی از خیلیا جلو بزنی مثل حججی عزیز که همه رو جلو زد و با چشماش کل دنیا رو به سخره گرفت.

ولی کسی مثل من باید پله پله جلو جلو بره. من الآن دیگه عاشق اون ایمان و اعتقاد تو شدم،  دست خودمم نیست. هروقت تونستم خودمو یکم شبیه تو کنم یعنی تازه پله اولو رد کردم اون وقت دیگه میتونم لایق عشق خدای تو بشم. کمکم کن. دستمو بگیر و ببر بالا محسن عزیز ...

إن شاء الله