من به سوی پرودگارم می‌روم؛ او مرا راهنمایی خواهد کرد

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «برجام» ثبت شده است

دوشنبه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۰۸ ق.ظ سجاد مقید
بر طبل شادانه آهسته‌تر بکوب! | به مناسبت اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری

بر طبل شادانه آهسته‌تر بکوب! | به مناسبت اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری

23 تیر 1394 بود که پس از دو توافق موقت پرابهام و سوال‌برانگیز، بالاخره نتایج مذاکرات طولانی‌مدت هسته‌ای دولت یازدهم مشخص شد. برجام، امضا شد و حامیان دولت، مشغول شادی سرمستانه خیابانی شدند. تصاویر مردمی که با هزار امید و آرزو در این جشن خیابانی شرکت کرده بودند، هنوز همه به یاد داریم.

جشن برجام
سپس کمیسیون ویژه برجام در مجلس تشکیل شد. همگی آن صحنه را هنوز به خاطر داریم که سعید جلیلی از سر دلسوزی با چه دقتی، ایرادات متن برجام را بیان می‌کند و محمدجواد ظریف، به راحتی می‌گوید قصد جواب دادن به تو را ندارم. روزنامه‌ها تیتر می‌زدند و فضای جامعه به کمک تبلیغات، به شکلی در آمده بود که هیچ کس تصور نمی‌کرد توافق بهتری ممکن بوده باشد. هیچ کس نمی‌توانست این موفقیت چشم‌گیر را انکار کند.
آن روزها من یک دانش‌آموز دبیرستانی بودم. دبیر عربی‌مان حدس می‌زد که من احتمالا نقدهایی به این توافق دارم. سر کلاس نظر من را در مورد برجام پرسید و من نیز گفتم. نهایتا من متهم شدم به اصولگرایی و تندروی و تقریبا همه کلاس تایید کردند که برجام، بهترین اتفاق ممکن است.
دی ماه همان سال اجرای برجام آغاز شد. در دولت اوباما هیچ اتفاق مثبت قابل ذکری رخ نداد. یک سال بعد ترامپ بر سر کار آمد و از همان ابتدا، سر ستیز با برجام داشت. اردیبهشت 96، کمتر از دوسال پس از امضای برجام، انتخابات ریاست جمهوری ایران بود. حسن روحانی بازهم با تکیه بر برجام و کاسب تحریم خواندن رقیبش پیروز شد. او بهترین استفاده ممکن را از فضای افکار عمومی که حاصل تلاش یک طرفه رسانه‌های مختلف(از جمله رسانه ملی) بود، کرد. وقتی پیروز شد، همان جشن و پایکوبی شب امضای برجام، تکرار شد. یک سال بعد، دقیقا 18 اردیبهشت 1397 امریکا رسما از برجام خارج شد. تنها دستاورد دولت، که سبب رای‌آوری مجددش شده بود، به طور کامل از دست رفت. آن روز من دیگر دانش‌آموز نبودم. دیگر ارتباطی با دبیر عربی سال 94 نیز نداشتم. آن روز من هم مثل همه مردم ایران ناراحت بودم. اگر همان روز هم دبیر عربی و همکلاسی‌هایم را می‌دیدم، به هیچکدام نمی‌گفتم دیدید گفتم تهش چه می‌شود!
من آن روز خوش‌حال نبودم. اما این که چرا جریان پرسروصدای به ظاهر پیروز شده، هیچ گوشی برای شنیدن صدای مخالف نداشتند؟ برای من بسیار تلخ بود. نه به خاطر خودم؛ به خاطر جامعه‌ای که توده‌ای شده و تبدیل به یک جامعه ایده‌آل برای سواری دادن شده است!
وقتی توده‌ای از انسان‌ها غرق در شادی سرمستانه یا غرق در نفرت و انزجار می‌شود دیگر هیچ چیز دیگری برایش مهم نیست. هر آن چه که خلاف میلش باشد و نفرت یا سرمستی‌اش را بخواباند، سرکوب می‌کند. چنین سرمستی‌ای را به نام «جشن خر برفت» می‌شناسیم. من موقع شادی‌های سرمستانه برخی از هموطنانم، شاد نبودم و مشکلاتی را می‌دیدم و گاهی نیز می‌گفتم. وقتی اجرا شد، امیدوار بودم اشتباه کرده باشم. وقتی همه چیز تمام شد هم، بیش از دیگران غمگین بودم... این تلخ‌ترین تجربه سیاسی من تا آن روز بود. همان روزها هم این تجربه خود را اینجا برای همیشه ثبت کردم تا هرگز یادم نرود.
زمان گذشت و ورق برگشت. دیگر رسانه ملی تعریفی از برجام نمی‌کرد. «جشن‌های خربرفت»، تمام شده بودند. آن اکثریت پیروز، شکست خوردند و دچار سرخوردگی شدند. آن اقلیت شکست خورده که اغلب در آن فضای سنگین افکار عمومی ساکت بود، شروع کرد به رجز خوانی. رسانه ملی انگار نظرش به کلی عوض شده بود. همه جا مشغول سرکوفت‌زنی به آن اکثریتِ پیروزِ اکنون شکست‌خورده بودند. دولت حسن روحانی، عملکرد و حتی حرفی برای دفاع نداشت. بدنه اجتماعی‌اش دچار سرخوردگی شدیدی شد. فضا به خوبی فراهم بود تا صدای اقلیت مغلوب، هرروز بلند و بلندتر شود. من هم تعارفی ندارم. پست‌های سال 96 وبلاگ هم هنوز سرجایشان هستند. من هم جزو همان اقلیت مغلوب بودم.
اقلیت باخته، هر روز صدایش بلندتر می‌شد و با تشدید سرخوردگی اجتماعی، اکثریتی که قبلا پیروز بود و اکنون شکست خورده بود را به طور فزاینده‌ای متهم می‌کردند. قشر اکثریت جامعه هر روز منزوی‌تر می‌شد و این خیلی برای یک جامعه خطرناک است. اما من همان روزها قائل به گفتگو با مردم بودم. این شکل برخورد را عامل بیشتر شدن فاصله بین دو گروه عمده از مردم کشور می‌دانستم. فاصله‌ای که مانع از شنیدن صدای هم می‌شود. فاصله‌ای بس وحشتناک که روزهای سختی را در مقابل کشور، تصویر می‌کند. امیدوار بودم دیگر هیچ وقت در این کشور، فرصتی پیش نیاید که گروه پیروز، چه اقلیت باشد و چه اکثریت، گوش‌هایشان را بگیرند و صدای کسی را نشنود.
با فضای سنگین رسانه‌ای علیه خطای اکثریتی که اکنون شکست خورده بود، سرخوردگی بخش عظیمی از جامعه و شکاف عمیق بین اکثریت و اقلیت هر روز بیشتر از گذشته شد. اتفاقات تلخی افتاد. فقط در نیمه دوم سال 98، به اندازه تمام اتفاقات تلخ طول عمر یک نسل، اتفاقات تلخی را تجربه کردیم. مشارکت بی‌سابقه در انتخابات مجلس، زنگ خطر بزرگی بود که متاسفانه کسی را به هوش نیاورد. همین روند ادامه یافت. گذشت و گذشت تا به انتخابات ریاست جمهوری رسید.
از پیش از آغاز فعالیت‌های متداول انتخاباتی، مشخص بود که مشارکتی شبیه به انتخابات مجلس خواهیم داشت. احراز صلاحیت‌ها و حواشی آن، به شکاف‌ها دامن زد و حتی بخشی از بدنه وفادار به انقلاب را دچار سرخوردگی کرد. نمودار زیر به خوبی یک شکاف عمیق اجتماعی را نشان می‌دهد. شکافی که نشان می‌دهد، آن اکثریت سرخورده تمایلی به شرکت در انتخابات نداشته و همان اقلیت شکست‌خورده انتخابات 96 این بار بدون رقیب و رقابتی، به پیروزی رسیده است.

آمار انتخابات
از یک طرف فضایی در افکار عمومی کشور درست شده که بیش از رییس جمهور، منتظر یک منجی است. منجی‌ای که البته در واقعیت امکان ظهور ندارد! از طرف دیگر تمام اعتقادات دینی و احساسات ملی ایرانیان برای جلب مشارکت در انتخابات هزینه شد. از شهید عزیز سلیمانی تا امام زمان(عج)، به صحنه کشیده شدند تا مشارکت را چند درصد افزایش دهند. با این وجود، مشارکت به 50 درصد هم نرسید. بی‌سابقه‌ترین تعداد آرای باطله در این انتخابات ظاهر شد. حدود 4 میلیون و 14 درصد از آرای ماخوذه و رتبه دوم آرا، رای سفید و باطله بود. و برای اولین بار در تاریخ انقلاب اسلامی، فردی با 30 درصد آرای واجدین شرایط، به عنوان رییس دولت انتخاب شد. نتیجه روشن است. یک منجی ضعیف و بی‌پشتوانه!
من سال 96 رای اولی بودم و به عنوان یک کنکوری تمام تلاشم را برای رای‌آوری آقای رییسی کردم. این واقعیت را نه کتمان می‌کنم و نه از آن پشیمانم. اما امروز انتقاداتی هم به شخص ایشان دارم و هم در مورد آینده دولت ایشان و روابط بین قوای سه‌گانه نگرانی‌های مهمی دارم. یک دست شدن حکومت و منتفی شدن امکان نظارت و مهار قدرت را بسیار خطرناک می‌دانم. درست مثل برجام، مشکلات بسیاری را برای آینده، پیش‌بینی می‌کنم که در این یادداشت فرصت پرداخت به آن‎ها نیست. و درست مانند همان روزها هم امیدوارم که پیش‌بینی‌هایم و محاسباتم درست نباشد و همه چیز خوب پیش رود. می‌دانم که دولت آینده نمی‌تواند مانند یک منجی، عمل کند ولی امیدوارم بتواند بخشی از مشکلات کشور را حل کند و امید از دست رفته مردم را در حد توان احیا کند.
با وجود همه این‌ها، متاسفانه جنس جشن‌های پیروزی امروز از همان جنس سرمستی‌های تیر 94 و اردیبهشت 96 است. سرمستی‌هایی که شنیدن صدای مخالف را غیر ممکن می‌کند و ما را از مشکلات پیش رو غافل می‌کند. البته یک تفاوت جدی نیز در این میان هست. آن روز این توده اکثریت جامعه بود که مشغول پایکوبی بود و امروز همان توده اقلیت شکست خورده، با کمی افزایش تعداد آرا پیروز شده است و مشغول پایکوبی‌ست. شادی پیروزی، حق ایشان است و تنها عده‌ای عقده‌ای از شادی دیگران، ناراحت می‌شوند. اما بهتر است شادی ایشان به مانند سرمستی‌های برجامی، مانع دیدن واقعیات و شنیدن صدای مخالف نشود و مانند ایشان به رقیب توهین نکنند؛ و بعد از این روزهای شادی نیز گفتگو با اکثریت را اولویت اول خود قرار دهند تا حداقل جلوی تعمیق این شکاف خطرناک را بگیرند.

جشن پیروزی آقای رییسی
باید متوجه باشیم که این پیروزی در چه شرایطی اتفاق افتاده و بدانیم رتبه دوم این انتخابات آرای باطله بود. آرای باطله یعنی مردمی که سر عناد با کشور و نظام ندارند ولی معترضند. هر کس به دلیلی. پس اولویت اول دولت آینده پیش از هر چیز باید دریافت پیام این اعتراض و اصلاح ساختارها باشد. باید بدانیم حدود 31 میلیون نفر از واجدین شرایط، یعنی بیش از نیمی از ایشان در انتخابات شرکت نکرده‌اند و این تا کنون بی‌سابقه بوده است. باید بدانیم که بخش بزرگی از ملت، انتخابات را تحریم کردند. پس بعد از رجزخوانی‌های خارجی، در داخل کشور باید فکری به حال این مصیبت(به تعبیر رهبر انقلاب) کرد! دولت آینده و نظام باید بداند که تحریم انتخابات از طرف رسانه‌های خارجی و گروهک‌های معلوم‎‌الحال، تاثیر چندانی در این کاهش تاریخی مشارکت نداشته و خطای محاسباتی آبان 98 را تکرار نکند. نه معترضین آبان 98 تحت تاثیر خارجی‌ها قصد براندازی داشتند و نه همه 31 میلیون نفری که رای نداده‌اند، از طرف سلطنت‌طلب‌ها و ضد انقلاب تحریک شده‌اند؛ بلکه بیشترین دلیل آن عملکرد تمام ارکان نظام (و نه فقط دولت) بوده است. باید بدانیم دولت آینده کمترین مقبولیت (مقبولیت 30 درصدی) را در میان دولت‌های پس از انقلاب دارد. بی‌شک کتمان این واقعیت‌ها درست مانند کتمان نقاط ضعف و اشکال برجام، منجر به شکست و سرخوردگی مجدد خواهد شد.
دولت آینده، راهی سخت در پیش دارد. بسیار سخت‌تر از چیزی که نامزدهای انتخابات و به خصوص آقای رییسی در شعارهای انتخاباتی به آن پرداختند. واقعیت این است که دولت آینده، بیش و پیش از حامیان خود باید به دنبال جلب رضایت مخالفان خود باشد. در غیر این صورت این پیروزی نسبتا شیرین، به زودی به شکست‌های تلخی خواهد انجامید.
خدا را شاهد می‌گیرم که آنچه گفتم، تنها از سر دلسوزی برای کشور و انقلاب بود و قصدی جز بهبود اوضاع کشورم و شادی و پیروزی و پیشرفت مردم ندارم. امیدوارم دولت آینده با درک واقعیات، عملکردی از خود به جای بگذارد که شیب کاهش سرمایه اجتماعی را کاهش دهد و در صورت امکان، معکوس کند.
در آخر توصیفی انتقادی از جامعه‌ی توده توده شده و تمام. جامعه‌ی توده‌ای وقتی به هیجان می‌آید بیشترین ظرفیت را برای خودکشی دارد! همچنین بهترین فرصتِ سواری گرفتن را برای فرصت‌طلبان فراهم می‌کند. بازی برد-برد برای این جامعه معنا ندارد. هر لحظه فقط یک گروه از این جامعه می‌تواند غالب باشد و طرف مقابل، طبعا مغلوب خواهد شد. رقابت برد و باخت درون یک ملت، رقابت سازنده‌ای نیست. مخصوصا وقتی رقابت بر سر بردن همه چیز توسط یک گروه و باختن همه چیز توسط گروه مقابل باشد. به نفع کشور و نظام است که با اصلاح ساختارها و فراهم کردن امکان بازی برد-برد، تنش‌های درون جامعه را کاهش دهد. این تنها راه مشروع برون رفت از این بحران اجتماعی است. تنها راه دیگر، این است که به زور سرنیزه، ثبات شکننده فعلی را حفظ کند. روشی صریحا ضدانقلابی که تاثیر موقتی دارد و پس از مدتی، وقتی شکست بخورد، نه فقط انقلاب، که تمام مقدسات دینی و ... را نیز با خود خواهد برد.

و سلام بر هر آن که از هدایت، پیروی می‌کند...

۳۱ خرداد ۰۰ ، ۰۰:۰۸ ۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد مقید

خوشحال نیستم

یادمه دوم دبیرستان بودم و فردای روزی که اجرای برجام شروع شد عربی داشتیم استادمون از روی قیافم حدس زد که من اصولگرام! بعد تیکه انداخت که دیدین موفق شدیم و شروع کرد مشکلات شهر رو شمردن که قراره با برجام حل شه

گفتم هیچ اتفاقی نمی‌افته و همه اینایی که گفتین راه حلش توی خود کشوره نه تو لوزان و وین و ژنو ...

گفتم اینهمه سعی نکنیم خودمونو تحقیر کنیم

گفتم پای این راکتوری که قراره توش بتن بریزن خون دادیم

گفتم فکر علیرضا باشین

گفتم تو بهترین حالت چند روز یه نمایشی میدن و بعدش همه چی حتی از قبل هم بدتر میشه

هرچی به فکر من دانش آموز دوم دبیرستانی می رسید گفتم

دبیر فوق لیسانسم لبخندی زد و بغل دستیم گفت آقا این اصولگراست ولش کنین

من اصولگرا نبودم و نیستم

فقط کشورم و مردم کشورم برام مهم بود و هست

ولی بعد سه سال و اندی متاسفانه همون اتفاقی افتاد که اون دانش آموز دوم دبیرستانی می‌گفت در حالیکه خودش هم اصلا دوست نداشت اون اتفاق بیافته و مدام با خودش می‌گفت کاش اشتباه کرده باشم...

۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۰۵ ۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سجاد مقید

Persian gulf روی سنگ قبر سربازان آمریکایی ...

و بدانید که این سنگ قبرها آخرین سنگ قبرهایی نیست که رویشان نام خلیج فارس نوشته شده است ...

۲۲ مهر ۹۶ ، ۲۰:۳۴ ۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد مقید

پای زیبا کلامها در میان است ...

نیازی به متن نداره خودش همه چی رو میگه ...

۲۲ مهر ۹۶ ، ۱۸:۱۰ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد مقید

دستاوردهای غیر قابل انکار برجام و دیگر هیچ

من با دیدن این عکس ایمان آوردم که برجام اثرات زیادی داشته ...

و اون هم این بود که با دیدن عمه تحریم ها اینطور از خود بی خود میشن

و همینطور باعث شده که قدرت استدلال نمایندگان مجلس بالا تر بره ...

11 مرداد سال 62 امام خمینی حرف خیلی خوبی زدن:

خاصیت حکومت رفاه طلبان است که در مقابل سفارتخانه های خارجی ، ذلیل بودند و در مقابل رعیت خودشان و قشر محرومین با کمال قلدری رفتار می کردند

آقای آشنا ، رئیس اتاق جنگ روانی آقای روحانی ، هم فرمودن: مشکل سیاسی نیست ، فرهنگی است. ای کاش با تک تک نمایندگان محترم حاضر در آن تصویر سلفی ، مصاحبه ای عمیق گرفته شود.

۱۵ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۲۱ ۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سجاد مقید

دغل بازی شیطان

نماهنگی زیبا
به مناسبت دومین سالگرد امضای برجام
۲۴ تیر ۹۶ ، ۲۰:۳۸ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد مقید

نرسد گوش حسن تا نَبَرد بنیادم

«فاش گویم و از گفته ی خود دل شادم»

که خطا بود به امثال #کَری دل دادم!

رفته بودم که به پایان برسد این تحریم

این چنین گشت که در دام عدو افتادم

هر چند گفتند که #دست_چدنی دارد او

من ولی خام شدم ، دست به دشمن دادم

پند یاران نشنیدم که شوم #دلواپس

خنده ها کردم و فریاد برفت از یادم

غرض این بود که #برجام سرانجام شود

«چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم»!

عهد بستیم ولی بود عدو #عهد_شکن

دل غمین گشتم و به جان پیامک دادم!

این سخن گفتم و هرگز نکنیدش افشا

نرسد گوش #حسن تا نَبَرد بنیادم

 

علی عرفانی

بدون شرح...!

۰۹ دی ۹۵ ، ۱۵:۵۶ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سجاد مقید

من و کاخ سفید همین الآن یهویی !!!

گوش ندین نصف عمرتون رو هواست

به مناسبت پیروزی دولت آقای دکتتتتتررر روحانی در مذاکرات هسته ای و طلوع  بی غروب آفتاب پر خیر و برکت برجام

منظور دیگه ای نداشتما برام درد سر درست نکنین

منم یه بیسوادم مث بیسوادای دیگه

۲۲ آذر ۹۵ ، ۱۵:۰۰ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سجاد مقید

سخن‌نگاشت | دیدار فرماندهان نیروی دریایی ارتش

۰۸ آذر ۹۵ ، ۱۸:۵۱ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد مقید

از امروز آفتاب برجام روشن تر خواهد درخشید !؟...

امروز آقای ترامپ رئیس جمهور آمریکا شد و اگر ایشان لطف کنند و برجام را پاره نکنند انشاء الله بعد از این شاهد رشد و شکوفایی های حاصل از آفتاب برجام خواهیم بودلبخندلبخندلبخندلبخندلبخند

واقعا خوش به حالمون شد از امروز حاصل زحمات وزارت خارجه ی عزیز را خواهیم چشیدمتعجب. از کلید های چپ و راست جهت حرکت استفاده کنید.متعجب. از کلید های چپ و راست جهت حرکت استفاده کنید.متعجب. از کلید های چپ و راست جهت حرکت استفاده کنید.

۱۹ آبان ۹۵ ، ۱۳:۵۱ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد مقید

برجام! ، گشایش؟ ، عدالت ، مسئله این است

عدالت

امام علی (ع) فرمود: 

به خـدا سوگند! اگر ببینم آنچه را عثمان بیهوده از بیت المال ، به این و آن بخشیده ، به مهر زنان یا بهای کنیزان شده باشد ، آن را باز می گردانم، زیرا، عـدالـت ، گـشـایـش می آورد.

و آن کس که عدالت بر او گران آید، ظلم و ستم، بر او گران تر خواهد بود.

نهج البلاغه،خطبه ی 15

 

کپی شده از حرف نو!
۰۷ آبان ۹۵ ، ۱۴:۱۳ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد مقید

بدهکار نجومی ...

«سحر با باد می گفتم حدیث آرزو مندی»

زنم فریاد زد ای مرد! چرا در را نمی بندی

هوا خوب است اما من به فکر برفو بارانم

اگر تو جای من باشی ، چنین بیخود نمی خندی

ندارم جامه ای درخور ، هوای کوچه ها سرد است

چه بی رحمانه می بندم به پیراهن کمربندی

ز برجام و ز فرجامش مرا عاید نشد چیزی

که سر زد آفتاب آن به رویا های دلبندی

مدارس باز خواهد شد و من جیبم پر از خالی

خدایا شرمسارم من از خواهش های فرزندی

مداد و دفتر و کیفی ، لباس گرم و جورابی

چه می شد ز آسمان خود برای ما می افکندی

حقوق من نجومی نیست ، بدهکار نجومی ام!

به من چه ماست مالی شو به توجیهی و لبخندی

چرا اینگونه نالانم ، فقط محتاج تو هستم!

«خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی»

 

علی عرفانی

۱۹ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد مقید

برجام ظریفانه

«دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند»
تا که واشد در میخانه، چه مستانه زدند
محفلی بود سراسر همه تدبیر و امید
تا سحر لاف ز برجام ظریفانه زدند
آنقدر حسن و مفاخر ز توافق گفتند
شب به سر آمد و بنشسته و صبحانه زدند
سالها رفت و فقط عایدمان شد برجام
تا به یک سال دگر حسرت جانانه زدند
هر چه گشتیم که در سفره ببینیم اثری
هیچ پیدا نشد و تهمت رندانه زدند
مستم از باده برجام  چه خوش مینوشم
خوشم آمد که چنین محفل شاهانه زند
«چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی»
شب برجام که اینگونه به افسانه زدند
چون دل از سختی ایام به تنگ آمده بود
یک پیامک بنوشتند و به سامانه زدند
هر چه گفتیم شما شوخی و طنزش خوانید
شاعران گفته خود را به دوصد چانه زدند
شاعرباشی
۱۴ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد مقید