«دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند»
تا که واشد در میخانه، چه مستانه زدند
محفلی بود سراسر همه تدبیر و امید
تا سحر لاف ز برجام ظریفانه زدند
آنقدر حسن و مفاخر ز توافق گفتند
شب به سر آمد و بنشسته و صبحانه زدند
سالها رفت و فقط عایدمان شد برجام
تا به یک سال دگر حسرت جانانه زدند
هر چه گشتیم که در سفره ببینیم اثری
هیچ پیدا نشد و تهمت رندانه زدند
مستم از باده برجام  چه خوش مینوشم
خوشم آمد که چنین محفل شاهانه زند
«چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی»
شب برجام که اینگونه به افسانه زدند
چون دل از سختی ایام به تنگ آمده بود
یک پیامک بنوشتند و به سامانه زدند
هر چه گفتیم شما شوخی و طنزش خوانید
شاعران گفته خود را به دوصد چانه زدند
شاعرباشی