با یک سوال، سر صحبت را باز میکنیم. آیا حکومت فعلی ایران، جمهوری اسلامیست؟ یا سالها پیش، عدهای از خدا بیخبر جمهوری اسلامی ما را منجمد کردهاند و یک طفل مجهول الهویه را به جایش به ما قالب کردهاند؟
من به ملت بزرگ ایران که در طول تاریخ شاهنشاهی، که با استکبار خود آنان را خفیف(سبک و بیارزش) شمردند و بر آنان کردند آنچه کردند، صمیمانه تبریک میگویم. خداوند تعالی بر ما منت نهاد و رژیم استکبار را با دست توانای خود که قدرت مستضعفین است در هم پیچید و ملت عظیم ما را ائمه و پیشوای ملتهای مستضعف نمود، و با برقراری جمهوری اسلامی، وراثت حقه را بدانان ارزانی داشت. من در این روز مبارک، روز امامت امت و روز فتح و ظفر ملت، جمهوری اسلامی ایران را اعلام میکنم. به دنیا اعلام میکنم که در تاریخ ایران چنین رفراندمی سابقه ندارد، که سرتاسر مملکت با شوق و شعف و عشق و علاقه به صندوقها هجوم آورده و رای مثبت خود را در آن ریخته و رژیم طاغوتی را برای همیشه در زبالهدان تاریخ دفن کنند.
(...) صبحگاه 12 فروردین -که روز نخستین حکومت الله است- از بزرگترین اعیاد مذهبی و ملی ماست. ملت ما باید این روز را عید بگیرند و زنده نگه دارند. روزی که کنگرههای قصر 2500 سال حکومت طاغوتی فرو ریخت، و سلطه شیطانی برای همیشه رخت بربست و حکومت مستضعفین که حکومت خداست به جای آن نشست.
این جملات، بخشی از پیام امام خمینی به ملت ایران، پس از اعلام نتایج همهپرسی جمهوری اسلامی در روز 12 فروردین سال 58 است.
آنچه که منِ دهه هفتادی از روز جمهوری اسلامی به یاد دارم، یک سری مراسمات رسمی و تا حدودی کلیشهای هستند که هر سال 12 فروردین، برگزار میشوند و در شلوغیهای تعطیلات نوروزی و «سیزدهبهدر» فرصت چندانی برای پررنگ شدن در عرصههای عمومی نمییابند. البته ادارات، طبق بخشنامهها به وظایف خودشان در این مناسبت به خوبی عمل میکنند!!
یعنی روزی که دست توانای خداوند، که همان قدرت مستضعفین است، بر رژیم استکباری پیروز شد و ملت عظیم ما را ائمه و پیشوای ملتهای مستضعف نمود و کنگرههای قصر 2500 سال حکومت طاغوتی را فرو ریخت و حکومت مستضعفین که حکومت خداست به جای آن نشست، امروز بدون بخشنامه، اهمیت زیادی ندارد.
گویا انقلاب، همان 41 سال پیش تمام شد و رفت. بعد از پیروزی باید همه بنشیند سر جایشان تا مبارزان شیک قبل انقلاب زمام امور را در دستشان بگیرند. آرمانها و حقوق مستضعفین برای دوران مبارزه بود و اکنون باید زمام امور را به دست عقلا داد تا بر اساس واقعیتها! حکمرانی کنند. عقلایی که در ساختن دوگانهی آرمان-واقعیت تبحرشان را نشان دادند، قطعا به خوبی از پس اداره امور هم برمیآیند!!
اصلا امروز، معنای حکومت مستضعفین، حکومت امثال صفدر حسینیهاست که حقوق نجومیشان را از سفرهی انقلاب بخورند. کارگران و زحمتکشان از همان ابتدا هم اشتباه کرده بودند که فکر کردند در حکومت مستضعفین حقوقی دارند!!!
ولی امام انقلاب، همان آغاز و حتی پیش از همهپرسی، نگران این ارتجاع و خمودی و ایستایی بودند که فریاد برآوردند و نسبت به فردای تاریک این «ارتجاع از انقلاب» هشدار دادند.
ما تا کنون نصف راه را پیمودیم؛ یعنی دست اجانب را تا حدودی کوتاه کردیم. (...) ما اگر چنانچه در این موقع حساس سستی بکنیم یا گمان کنیم که پیروز شدیم -که گمان پیروزی باز سستی میآورد- اگر شما گمان کنید که دیگر پیروز شدید و باید بروید سراغ کسب و کارتان و بیاعتنا باشید راجع به مقدراتتان، من خوف این را دارم که شکست بخوریم. ما پیروز نشدیم تا کنون؛ ما پیروز بر سلسله پهلوی شدیم، آنها را خارج کردیم لکن ریشههای آنها باز ممکن است باقی باشد. (...) ما نباید فرض کنیم که چون این پیروزی ابتدایی را پیدا کردیم دیگر کار گذشته است؛ کار نصفه شده است، شاید بیشتر از نصفش باقی مانده باشد. (28 اسفند 1357)
حضرت امام، خطر ارتجاع را بیشتر از همهی کسان دیگر درک کرده بودند. اینکه تمایل حاکمان به حکمرانی بیدردسر و تمایل مردم به زندگی بیدردسر، منجر به حذف تدریجی مردم از صحنهی تصمیمگیری و تصمیمسازی شود و کمکم حتی حق اعتراض هم از مردم سلب شده و نهایتا یک طبقهی الیگارشیک حاکم بر سرنوشت تمام مردم شود. این همان مصیبت سابقی است که امام از بازگشت آن نگران بودند.
باید ملت ایران این پیروزی را و این نهضت را حفظ کنند. اگر این نهضت خدای نخواسته رو به سستی گراید، باید مهیای اعاده مصیبتهای سابق باشیم.
(...) پیروزی آن روزی است که تمام ریشههای اجانب و تمام ریشههای فساد از مملکت ما بریده بشود (...) و باز نشده است. (...) سستی راه ندهید به خودتان، سردی راه ندهید به خودتان، (...) گمان پیروزی نهایی نبرید؛ اگر این گمان برده بشود یا این اعتقاد پیدا بشود، سستی پیدا میشود. شما باید خودتان را نیمه پیروز بدانید و در نیمه راه؛ و بقیه راه را که بسیار مشکل است باید با همت همه(...) تعقیب کنیم و به نهایت برسانیم. (29 اسفند 1357)
فکر نکنم واضحتر از این بشود گفت که تا فساد در این مملکت ریشه دارد، مبارزه هم باید ادامه داشته باشد وگرنه اصلا انقلاب اسلامی پیروز نشده. برخوردی که با افشاکنندگان حقوقهای نجومی و خانههای نجومی و معترضان به شبیخون سران قوا به سفرههای مردم در مسئلهی گرانی بنزین شد، نشان داد که حاکمان این مملکت چه نسبتی با انقلاب و امام انقلاب دارند.
اینکه ما را تا اینجا آورده است این نهضت بوده است. (...) یعنی همه مردم با هم گفتند که ما اسلام را میخواهیم و ما رژیم کذا را نمیخواهیم. این معنا را باید حفظ کرد. اگر انشاءالله این معنا را حفظ بکنیم تا آخر خواهیم پیروز شد، و اگر خدای نخواسته سستی بشود، سردی بشود در این معنا، من خوف این را دارم که [با] سردی و سستی ماها یکوقت -خدای نخواسته- اوضاع برگردد و اگر -خدای نخواسته- برگردد، از آن برگشتهایی است که دیگر ما رفتهایم. ولی من امیدوارم که برنگردد و (...) همه با هم جلو برویم انشاءالله. (8 فروردین 1358)
سستی ما کار را تا اینجا آورده که تنها به عنوان نمونه، جلسات هیئت دولت هم به کاخ سعدآباد منتقل میشود، وزیر راه به قربانیان فاجعهی قطار تبریز-مشهد، بیمههایشان را یادآوری میکند و وزیر بهداشت، به پیرمرد فقیر، نسخهی «خودت بمال» تجویز میکند.
خدا نیاورد روزی را که با ادامهی سردی و سستی ما، اوضاع بیش از این! برگردد. در این صورت با یک جمهوری اسلامی مواجه خواهیم بود که اساسا هیچ تفاوتی با دوران طاغوت نخواهد داشت و تنها پیشوندی مقدس برایش میماند تا مقدسمآبان ساده لوح را همچنان فریب دهد. این ارتجاع آشکار، میرود که جمهوری اسلامی را اساسا به ضد خودش تبدیل کند.
کمکم شرایطی به بار میآید که مردم معترض هم پناهی ندارند و حتی کسی مسئولیت قربانیان یک اعتراض به حق در آبان 98 را هم نمیپذیرد. و مدعیان انقلاب هم که برای حمایت از یک راننده اسنپ در مقابل یک دختر کمحجاب کمپین میزنند و فرمان آتش به اختیار رهبر انقلاب را ابزار گردن کلفتیهای سلیقهای خود قرار میدهند، موقع تجاوز حکمرانان به بدیهیات و اولیات انقلاب اسلامی که میشود، از سر مصلحت! به سوراخهایشان میخزند.
گویا روح فرعون، همچنان سرگردان دنبال کالبدی برای ظهور میگردد و اکنون کالبد برخی حاکمان جمهوری اسلامی را برای خود گزیده است.
مبارک باد بر شما روزی که پس از شهادت جوانان برومند و داغ دل مادران و پدران و رنجهای طاقتفرسا، دشمن غول صفت و فرعون زمان را از پای درآوردید، و با رای قاطع به جمهوری اسلامی، حکومت عدل الهی را اعلام نمودید. حکومتی که در آن، جمیع اقشار ملت با یک چشم دیده میشوند و نور عدالت الهی بر همه و همه به یک طور میتابد و باران رحمت قرآن و سنت بر همه کس به یکسان میبارد.
مبارک باد شما را چنین حکومتی که در آن اختلاف نژاد و سیاه و سفید و ترک و فارس و لر و کرد و بلوچ مطرح نیست. همه برادر و برابرند؛ فقط و فقط کرامت در پناه تقوا و برتری و به اخلاق فاضله و اعمال صالحه است.
مبارک باد بر شما روزی که در آن تمام اقشار ملت به حقوق خود میرسند، فرقی بین زن و مرد و اقلیتهای مذهبی و دیگران در اجرای عدالت نیست. طاغوت دفن شد و طغیان و سرکشی به دنبال او دفن میشود، و کشور از چنگال دشمنهای داخلی و خارجی و چپاولگران و غارتپیشگان نجات یافت. (12 فروردین 1358)
اینکه روز دفن شدن طاغوت، این روزها در میان مستضعفین استقبال کمتری دارد، میتواند نشانهی خطرناکی باشد از یک ارتجاع بزرگ. میتواند نشانهای باشد از اینکه ریشههای باقی مانده از طاغوت، باز به صدر امور برگشته باشند و همان روزی باشد مصیبتهای سابق اعاده شدهاند. البته که این، غمبارترین خوانشی است که میتوان از فراموشی تدریجی آرمانهای انقلابِ امام و مردم، داشت. کسانی در پاسخ به این خوانش، راهپیمایی 22 بهمن را مثال میزنند که هر سال، علی رغم دشمنیها! پرشورتر میشود. ولی مگر فرد باریکبینی هست که نبیند همین راهپیمایی 22 بهمن، تبدیل به ابزار نمایش قدرت طیف خاصی از انقلابیونِ گذشته، شده که امروز از انقلاب فقط حکمرانیاش را به ارث بردهاند؟! مگر همین راهپیمایی، به زور ساز و آواز تبلیغاتی و بودجهی دولتی و فضاسازی بخشنامهای و تحریک هرگونه انگیزهی دینی و ملیگرایی و ... برگزار نمیشود؟ انقلاب اسلامی برای مردم و مستضعفین بود یا برای حکمرانان؟!
کافیست ببینیم اصلا فاسدان و دشمنان و چپاولگران داخلی، چقدر از راهپیمایی روز 22 بهمن وحشت به دلشان میافتد؟ مگر نمیبینیم برخی از همین چپاولگران، بدشان هم نمیآید که سخنران همین جشن باشند؟! چنان که کم هم نیستند همین مفسدانی که پشت بلندگوی 22 بهمن سخن راندهاند!!
شاید عدهای بگویند «اگر انقلاب، تمام شده و 22 بهمن تنها تابلویی برای حفظ ظاهر است، پس چرا دشمن! هر سال علیه آن تبلیغ میکند؟ این یعنی انقلاب همچنان از ایران در برابر دشمنان دفاع میکند.» پاسخ روشن است. آن دشمن خارجی که هر ساله در آستانهی جشن پیروزی! انقلاب، خود را به آب و آتش میزند، درد منافع بیشتر دارد. وقتی عملههای او که همان دشمنان داخلی مردماند در مصدر امور، جا خوش کردهاند، آنها هم نگرانی چندانی از یک راهپیمایی ندارند.
اصلا اگر قرار بود فقط دشمن خارجی را بترسانیم و با دشمنان داخلی مدارا کنیم، همان نظام آمریکا الگوی بهتری نبود؟ پس منطق مرگ بر آمریکایی که میگوییم چیست؟! نکند قرار است با مرگ هژمونی آمریکا، سلطهی فرعونی آقایان یقه بسته را تجربه کنیم؟!
وقت برای شِکوِه باز هم هست. ولی به عنوان خاتمهی این غمنامهی انقلابِ اسلامیِ امامِ مستضعفین، بد نیست چند جمله از بنیانگذار انقلاب را یادآوری کنیم. آرمانهایی که ما یقین داریم، امام به آنها ایمان داشتند و همین ایمان امام به آرمانهایشان بود که موجب ایمان مردم به ایشان میشد.
ما میگوییم (...) کسی که ما میخواهیم مقدراتمان را دستش بدهیم باید آدمی باشد که مردم انتخاب کنند و با انتخاب مردم پیش بیاید. قهراً وقتی با انتخاب مردم پیش آمد صالح است.
(...) ما میخواهیم یک همچو مملکتی پیش بیاید که به دست خود مردمْ مقدرات باشد؛ نتواند یک رئیس جمهوری، اگر هم یک وقتی فرض کنید اول صالح بود و قرار دادند؛ بعد وقتی که رسید به قدرت چه بشود، نتواند. برای اینکه همین رئیس جمهور، دستِ مردم است اختیارش؛ هر روزی مردم گفتند نه، نه میشود. (سخنرانی امام خمینی(ره) در جمع ایرانیان مقیم خارج؛ 10 دی 1357)
اگر -چنانچه- جمهوری اسلامی برپا بشود، البته با تدریج، بسیاری از امور اصلاح میشود. و امیدوارم که همه امور اصلاح بشود؛ و مملکت مال خود شما باشد و خود شما مملکت را اداره بکنید. (28 اسفند 1357)
من از دولتها میخواهم که بدون وحشت از غرب و شرق، با استقلال فکر و اراده، باقیمانده رژیم طاغوتی را که آثارش در تمام شئون کشور ریشه دارد پاکسازی کنند، و فرهنگ و دادگستری و سایر وزارتخانهها و ادارات که با فرم غربی و غربزدگی بپا شده است به شکل اسلامی متحول کنند و به دنیا عدالت اجتماعی و استقلال فرهنگی و اقتصادی و سیاسی را نشان دهند. (12 فروردین 1358)
بیا به اسب، حماسه، رکاب برگردیم
بیا دوباره مروری کنیم خاطره را
به روزهای خوش التهاب برگردیم
کنون که موعظه در کاخها نمیگیرد
بیا به سرب، به سرب مذاب برگردیم
به دستهای پر از پینه، سفرههای تهی
به حرف اول این انقلاب برگردیم
اگر چه طی شده وقت سفر، ولی ای دل
بیا به آینه، قرآن، به آب برگردیم
خیلی عالی - موفق باشید.
الّلهمّ عجّل لولیک الفرج...