به پاس یک دل ابری دو چشم بارانی

پر است خلوتم از یک حضور نورانی


کسی که وسعت او در جهان نمی گنجد


به خانه دل من آمده است مهمانی


غمی به قدمت تاریخ درد انسان داشت


دلی به وسعت جغرافیای انسانی


چه بود؟ صاعقه ای کز سر زمانه گذشت


و یا ز خواب جهان یک عبور طوفانی؟


نشسته است به جانم همیشه تا هستم


غمش اصیل تر از یک نیاز روحانی


هنوز می شنود آن صدای محزون را


دلم به روشنی آیه های قرآنی


شاعر:فاطمه راکعی