اقای مهدوی کیا گفتند بجای جنگ تو سوریه به فکر فقر باشید ...
معرفی میکنم عکس بالایی؛ اقای مهدوی کیا هستند در اردوی جهادی در حال مبارزه با فقر!
لابد عکس پایینی هم شهید حججی !!!
با شعور باشیم
التماس تفکر
اقای مهدوی کیا گفتند بجای جنگ تو سوریه به فکر فقر باشید ...
معرفی میکنم عکس بالایی؛ اقای مهدوی کیا هستند در اردوی جهادی در حال مبارزه با فقر!
لابد عکس پایینی هم شهید حججی !!!
با شعور باشیم
التماس تفکر
یکم؛ لنز دوربین
نمیشناختمت؛ اما به خیالم تا آخر عمر، هر بار که این عبارت «سرت را بالا بگیر» را بشنوم؛ یاد تو بیفتم. شاید هم حالا حالاها، هیچ جا و در هیچ جمعی، روی آن را نداشته باشم که سرم را بالا بگیرم. اصلا آنطور که تو در #لنز_دوربین نگاه میکردی، یعنی هنوز هم نگاه میکنی، دیگر نمیشود با هیچ دوربینی مواجه شد. حتی دوربین #سلفی موبایل. بعد از تو همه سلفیها #سلفی_حقارت خواهند بود. وقتی دارم با رفقا و بستگان میخندم و به دوربین نگاه میکنم یاد تو خواهم افتاد، یاد آن داعشی زشت منظر که پشتت ایستاده است. یاد آن چهره زیبای تو که اصلا اثری از غم یا شکست در آن نیست. خندهام تلخ خواهد شد...
دوم؛ شرمندگی ما
آهای! جناب آقای #محسن_حججی! صدای من را میشنوی؟ یعنی صدای ما به شما میرسد؟ میشود کمی هم به این پایینترها توجه کنی؟ آخر تو با ما چه کردی؟! از جان ما چه میخواهی؟ داشتیم زندگیمان را میکردیم. اصلا گفتیم، داستان سوریه و مدافعان حرم دیگر تمام شد. خدا را شکر این هم #به_خیر_گذشت و دیگر نیازی به حضور و دفاع نیست؛ که از نبودن در آن معرکه شرمگین باشیم. #شرمندگی خیلی چیز بدی است...
سوم؛ غریبی
روضهخوانها چند سالی است در اوج روضه #سیدالشهداء، یک عبارت را تکرار میکنند، که بیشتر به تکه کلام لوطیها و مشتیهای تهران قدیم میماند. همانها که #جوانمردی و مردانگی برایشان حرف اول و آخر را میزد. شاید خودت شنیده باشی. حتما شنیدهای. حتما شنیدهای و از خود ارباب همین را خواستهای. روضهخوانهای سنگدل شهر ما، در اوج حرارت روضه قتلگاه، خطاب به سیدالشهداء میگویند: #غریب_گیر_آوردنت. از آن جملاتی که مردانگی را شعلهور میکند. از آنها که غیرتسوز میکند مرد را. از آن دست حرفهایی که جان آدم را در روضه به لب میرساند، اما صد افسوس که به در نمیبرد...
چهارم؛ فرمانده فاتح
#غریبی خیلی چیز بدی است. #داعش هم حسابی ترسناک است. یعنی برای ما ترسناک است. چون تو که ظاهراً نترسیدی. چهرهات به هرچه و هرکه شبیه باشد به ترسیدهها نمیماند. چنان مستحکم #چشم دوختهای به #دوربین که انگار تو آنها را به اسارت گرفتهای. اگر دستانت بسته نبود، چهره پلشت آن داعشی بد سیرت، بیشتر به یک اسیر ترسیده و مستأصل میمانست تا تو که انگار فرماندهی یک سپاه فاتح در صبح نبرد را برعهده داری...
پنجم؛ یتیمی
میگویند فرزندت دو ساله است. گاهی به حس شما #شهدای_مدافع_حرم که همسر جوان و فرزندان خردسال در خانه دارید فکر کردهام. به اینکه چطور برای دفاع از حرم به این سادگی ترک خانواده میکنید. اما داستان تو فرق میکند. فرزندت٬ حالا که دو سال بیشتر ندارد و درد #یتیمی را چندان درک نمیکند. بعد از آن هم، فکر میکنم تو پدری را در حق او با همین تصویر تمام کردهای. برای یتیم یک #شهید چه فخری از این بالاتر که قاب عکس پدر برای همیشه پر از #صلابت و #مردانگی است. از آن قاب عکسها که با دیدنشان دل آدم گرم میشود...
ششم؛ چهره تو
نمیدانم در هنگام ثبت آن عکس، داعشیها به تو چه گفتهاند. شاید به تنهایی و غربتت میخندیدند، شاید هم به سختترین شکنجهها و دردناکترین نوع قتلها تهدیدت میکردند. از همان روشهای سبوعانه و وحشیانه که فقط از دست آنها بر میآید. پس تو چرا خم به ابرو نیاوردی؟ چرا اینقدر به این وحوش از خدا بیخبر که آماده ذبح تو میشوند بیاعتنایی؟ قبل از سفر به #سوریه فیلم جنایات آنها را ندیده بودی؟ یا داعشیها را نمیشناسی یا مرگ را و یا پاک هوش و حواست را به کسی باختهای. که اگر جز این است چرا در چهرهات ترس نیست؟ چرا؟ میبینی! چهره تو در آن تصویر مرا #دیوانه کرده؟ مرا و بسیاری از جوانان هموطنت را. دو سه شب است که دست از سر ما بر نمیدارد. بیچارهمان کردهای آقا محسن...
هفتم؛ روضه
محسنجان! زیاد وقتت را نمیگیرم. حالا دیگر با شهدا و اولیا هم صحبتی و کلام چون منی جز ملال برایت نیست. اما بگذار بگویم که چهرهات و آن چشمها، مرا یاد روضه #حضرت_عباس انداخته است. روضه وفای برادر حسین. آنجا که روضهخوانها میگویند، برایش #اماننامه آوردند تا دست از برادر بردارد و او با ناراحتی آن را پس زد. نمیدانم خودت در آن لحظات آخر یاد کدام روضه افتادهای. حتما در آن لحظات غریبی، در حلقه پر سر و صدای وحوش داعشی، وجودت آنقدر شبیه اربابت در لحظات واپسین #قتلگاه شده است که #روضه دیگری جز آن، در یادت نقش نبسته باشد. روضه همان لحظاتی که اربابت زیر لب زمزمه میکرد: الهی رِضاً بِرِِضِاکَ، صََبراً عَلی قَضائِک
عبدالمطهر محمدخانی
از نسیم آنلاین
با سلام خدمت همه دوستان عزیز
فقط می خواستم بگم با توجه به اینکه توی روزهای اخیر استقبال از مسابقه کتاب خوانی رضوی بیشر شده و همینطور به خاطر پیشنهاد یکی از شرکت کنندگان محترم مهلت مسابقه تا پایان هفته تمدید میشه.
امیدوارم تعداد شرکت کننده ها بیشتر بشه تا تعداد جوایز هم بیشتر بشه
-------------
موفق باشین
در تاریخ 3 ژوئن سال 2010 راجرز واترز نمونهای جدید از آهنگ معروف «we shall overcome» (ما غلبه خواهیم کرد) را برای حمایت از مردم فلسطین و اعتراض به حملات رژیم صهونیستی منتشر کرد. این موزیک توسط خود او و در شبکه اجتماعی YouTube منتشر شد.
او در مورد این آهنگ نوشت: من در شرایطی قرار گرفتم که مناسب دیدم باید نمونه جدیدی از این آهنگ را مخصوص مردم فلسطین منتشر کنم. وی افزود: طرفداران صلح دنیا میخواهند که برای کمک به مردم فلسطین به غزه بروند اما مصر که از طرف «آمریکا و اسرائیل» حمایت میشود راه این کمکها را سد کرده است.
شاهکار جدید حامد زمانی
از دستش ندین
درسته که ایشون برای میلاد امام حسن(ع) خوندن ولی من به مناسبت میلاد امام رئوف ، امام رضا(ع) به شما تقدیمش می کنم
چشم عاشق نتوان دوخت؛ که معشوق نبیند
نای بلبل نتوان بست که بر گُل نسراید
غزل: سعدی
بحرطویل: حامد زمانی
آهنگساز: حامد زمانی
تنظیم: نیما نورمحمدی
میکس و مستر: ایمان احمدزاده
طراحی :مهدی متوسلی
تهیه کننده: حامد زمانی
لینک دانلود:
متن موسیقی در ادامه مطلب
سلام
شنیدید که امام خامنه ای گفتن هیچ چیز جای کتاب رو نمیگیره؟
پس چرا ما فقط سعی داریم جای کتاب رو با بعضی چیزای دیگه پر کنیم؟
خوب الآن فرصت خوبی برای شروعه
هم امام رئوفمون رو بیشتر میشناسیم هم کم کم به کتاب خوندن عادت میکنیم
من فایل PDF فصل پانزدهم کتاب انسان 250 ساله که درباره امام رضا (ع) هستش و فقط 14 صفحه میشه رو براتون میذارم و ده تا سوال هم هستن که می تونین دانلودش هم بکنین
این که جایزه چی باشه و به چند نفر ، بستگی داره به این که چند نفر شرکت می کنن
پس لطفا خودتون تو این مسابقه شرکت کنین و دوستانتون رو هم به این مسابقه دعوت کنین
-----------------------------------------------------------
متن کتاب و سوالات و اطلاع رسانی در نهضت مطالعه
-----------------------------------------------------------
برای شرکت توی مسابقه کافیه جواب سوالات رو به ترتیب سوالات ، اینجا توی نظرات وارد کنین و یه راه ارتباطی مثل رایانامه یا آدرس وبلاگتون رو بنویسین تا در صورت برنده شدن باهاتون تماس بگیریم و اینکه پاسخهای ارسال شده برای بقیه نمایش داده نمیشن.
فرصت ارسال پاسخ هاتون هم تا پایان دوشنبه هفته آینده هستش
---------------------------------------
خیلی ممنون که شرکت می کنین
موفق باشین
امام صادق توانسته بود به کمک تلاش وسیع پدرانش ـ یعنى امام سجاد و امام باقر، مخصوصا اواخر زندگى امام باقر ـ و سپس خودش به کمک این تلاش توانسته بود یک عده مؤمن و مسلمان مکتبى، اصیل، انقلابى، فداکار، آماده براى خطرپذیرى در سراسر عالم اسلام درست کند. و اینها آدمهاى عادى نبودند؛ آدمهاى عادى نبودند نه اینکه از طبقات ممتازه بودند نه، همین کاسب و تاجر و عالم و از این چیزها، اما از لحاظ پایگاه معنوى به هیچ وجه اینها به آدمهاى عادى شبیه نبودند. کسانى بودند که زندگیشان در هدفشان و در مکتبشان خالصه مىشد و همه جا هم بودند. عجیب این است که یاران امام صادق همه جا بودند، نه خیال کنید فقط در مدینه، نه؛ در کوفه بیشتر از مدینه بودند، در خود شام حتى کسانى بودند. اینها آن شبکة عظیم تشکیالتى امام صادق است. حزب علوى، حزب تشیع، اینىکه گفتم آن شبکه تشکیلاتى همان تشیع است یعنى این. و این از فصلهاى شناخته نشده زندگى امام صادق است؛ این از چیزهایى است که بنده رویش تأکید و اصرار دارم، یک شبکه تشکیلاتى عظیم، یک حزب کامل به وسیله امام صادق اداره مىشد در سراسر عالم اسلام؛ این نقطة قوت بود.
انسان 025 ساله/ص 275 و 276
-----------------------------------
از نهضت مطالعه
ایام شهادت معلم انسانیت ، کسی که مثل مادرش گرفتار آتش شد ، تسلیت
در شب قدر دلم با غزلی هم دم شد
بین ما فاصله ها واژه به واژه کم شد
بیت هایم همه قرآن روی سر آوردند
چارده مرتبه . آنگاه دلم محرم شد
ابتدا حرف دلم را به نگاهم دادم
بوسه می خواست لبم،گنبد خضرا خم شد
خم شد آهسته از اسرار ازل با من گفت
گفت:ایوان نجف بوسه گه عالم شد
بعد هم پشت همان پنجرهء رویایی
چشم من محو ضریحی که نمی دیدم شد
خواستم گریه کنم بلکه بر این زخم عمیق
گریه مرهم بشود، خون جگر مرهم شد
گریه کردم ،عطش آمد به سراغم،گفتم:
به فدای لب خشکت! همه جا زمزم شد
آنقدر دور حرم سینه زدم تا دیدم
کعبه شش گوشه شد آنگاه دلم محرم شد
روی سجادهء خود یاد لبت افتادم
تشنه ام بود، ولی آب برایم سم شد
زنده ماندم که سلامی به سلامی برسد
از محمد به محمد که میسر هم شد
من مسلمان شدهء مذهب چشمی هستم
که درآن عاطفه با عشق و جنون توام شد
سالها پیر شدم در قفس آغوشت
شکر کردم، در و دیوار قفس محکم شد
کاروان دل من بسکه خراسان رفته است
تار و پود غزلم جادهء ابریشم شد
سالها شعر غریبانه در ابیات خودش
خون دل خورد که با دشمن خود همدم شد
داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم
برگ در برگ مفاتیح پر از شبنم شد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده به او کار جهان در هم شد
بیت آخر نکند قافیه غافلگیرت
آی برخیز ز جا قافیه یا قائم شد...
--------------------------------------------
سید حمیدرضا برقعی
...
از دیگر حکایات جیکاک عصای معروف است که با آن معجزه میکرد و وقتی آن را به بدن کسی میزد به آن شوک عجیبی منتقل میشد! جیکاک مدعی بود عصای او بهترین وسیله برای تشخیص حلالزاده بودن افراد است و با همین شگرد بسیاری از کسانی را که به دلایل مختلف میخواست از وجهه اجتماعی و قدرت بیندازد، تخریب میکرد!
بعدها فاش شد که در عصای معجزهآسای مستر جیکاک جز یک پیل خشک الکتریکی و یک مدار ضعیف انتقال برق هیچچیز وجود نداشته و جریان ضعیف برق باعث انتقال شوک الکتریکی به افراد نگونبختی میشده که مستر جیکاک هنگام تماس عصا با آنها، دکمه وصل جریان را فشار میداده!
...
متن کامل در نهضت مطالعه
الآن که این پست منتشر میشه من سر جلسه کنکور نشستم و یه ربع مونده تا کنکور شروع بشه
فقط می خوام دعام کنین همین
چهار ساعت و بیست و پنج دقیقه بعد از این لحظه ، همه چی تموم شده و انتظار برای روزی که کارنامه اعمال دنیاییم رو بدن دستم شروع میشه ...
فقط دعام کنین
پ.ن:
شهید چمران ...
شهید احمدی روشن ...
راهتون رو ادامه میدم
ان شا الله یه روزی هم شهید س.منتظر ...
بسم الله ...
روایت داریم از س.منتظر(لطف و رحمت خدا شامل حال او باد) که میگه «اگه چهل نفر از ته دل و با خلوص نیت برای کسی دعا کنن اون کس حتما به موفقیت بزرگی میرسه.»
منبعش هم معلوم نیست حالا اهمیتی هم نداره مهم اصل مطلبه
من این مدت خیلی حرف زدم حالا فکر کنم بهتره یکم استراحت کنم برم درس بخونم :)
خلاصه اگه کسی رو ناراحت کردم یا کسی از حرفم خوشش نیومده حلالم کنه چون اگه نبخشه بعدا خودش پشیمون میشه ؛ حالا ببین من کی گفتم D:
ببینین بیاین یکم حساب کتاب بکنیم یه روز جمعا 86400 ثانیه میشه حالا دم افطار یا وقتی دعای سحر میخونین 5 ثانیه هم واسه من دعا کنین کسی ضرر نمیکنه منم کنکور دارم حالا درس که میخونم ولی دعای مومن در حق برادرش هم مستجابه:) تا اونجایی هم که من می دونم توی بیان همه کنکوریا غیر من که ریاضی ام تجربی هستن پس برای کسی مشکلی پیش نمیاد
دعام کنین نتیجه خوبی بیارم ؛ ترجیحا خیلی خوب
اگه پررویی نباشه میخوام پا جای پای شهید احمدی روشن بذارم ولی نه توی هسته ای بلکه یه جای به نظرم مهمتر
منم دعا میکنم هرکی دعام کرده یه رتبه کمتر از من بیاره
در ضمن همه ختم هایی که شرکت کرده بودم تمومشون کردم به جز یکیش که اونم به زودی تمومش میکنم
خداحافظ همگی تا بعد کنکور
دعا هم یادتون نره لطفا
#چهل_نفر
نماهنگ بهانه با صدای امید روشن بین به مناسبت ماه مبارک رمضان تقدیم به همگی
پروردگار یوسف تنها درون چاه ...