من به سوی پرودگارم می‌روم؛ او مرا راهنمایی خواهد کرد

۱۶۷ مطلب با موضوع «مناسبتی» ثبت شده است

روز جمهوری اسلامی|چرا جمهوری اسلامی پیروز نشد؟!

با یک سوال، سر صحبت را باز می‌کنیم. آیا حکومت فعلی ایران، جمهوری اسلامی‌ست؟ یا سالها پیش، عده‌ای از خدا بی‌خبر جمهوری اسلامی ما را منجمد کرده‌اند و یک طفل مجهول الهویه را به جایش به ما قالب کرده‌اند؟

من به ملت بزرگ ایران که در طول تاریخ شاهنشاهی، که با استکبار خود آنان را خفیف(سبک و بی‌‏ارزش) شمردند و بر آنان کردند آنچه کردند، صمیمانه تبریک می‌گویم. خداوند تعالی بر ما منت نهاد و رژیم استکبار را با دست توانای خود که قدرت مستضعفین است در هم پیچید و ملت عظیم ما را ائمه و پیشوای ملتهای مستضعف نمود، و با برقراری جمهوری اسلامی، وراثت حقه را بدانان ارزانی داشت. من در این روز مبارک، روز امامت امت و روز فتح و ظفر ملت، جمهوری اسلامی ایران را اعلام می‌کنم. به دنیا اعلام می‌کنم که در تاریخ ایران چنین رفراندمی سابقه ندارد، که سرتاسر مملکت با شوق و شعف و عشق و علاقه به صندوقها هجوم آورده و رای مثبت خود را در آن ریخته و رژیم طاغوتی را برای همیشه در زباله‌دان تاریخ دفن کنند.

(...) صبحگاه 12 فروردین -که روز نخستین حکومت الله است- از بزرگترین اعیاد مذهبی‌ و ملی ماست. ملت ما باید این روز را عید بگیرند و زنده نگه دارند. روزی که کنگره‌های قصر 2500 سال حکومت طاغوتی فرو ریخت، و سلطه شیطانی برای همیشه رخت بربست و حکومت مستضعفین که حکومت خداست به جای آن نشست.

این جملات، بخشی از پیام امام خمینی به ملت ایران، پس از اعلام نتایج همه‌پرسی جمهوری اسلامی در روز 12 فروردین سال 58 است.

آنچه که منِ دهه هفتادی از روز جمهوری اسلامی به یاد دارم، یک سری مراسمات رسمی و تا حدودی کلیشه‌ای هستند که هر سال 12 فروردین، برگزار می‌شوند و در شلوغی‌های تعطیلات نوروزی و «سیزده‌به‌در» فرصت چندانی برای پررنگ شدن در عرصه‌های عمومی نمی‌یابند. البته ادارات، طبق بخشنامه‌ها به وظایف خودشان در این مناسبت به خوبی عمل می‌کنند!!

یعنی روزی که دست توانای خداوند، که همان قدرت مستضعفین است، بر رژیم استکباری پیروز شد و ملت عظیم ما را ائمه و پیشوای ملتهای مستضعف نمود و کنگره‌های قصر 2500 سال حکومت طاغوتی را فرو ریخت و حکومت مستضعفین که حکومت خداست به جای آن نشست، امروز بدون بخشنامه، اهمیت زیادی ندارد.

گویا انقلاب، همان 41 سال پیش تمام شد و رفت. بعد از پیروزی باید همه بنشیند سر جایشان تا مبارزان شیک قبل انقلاب زمام امور را در دستشان بگیرند. آرمان‌ها و حقوق مستضعفین برای دوران مبارزه بود و اکنون باید زمام امور را به دست عقلا داد تا بر اساس واقعیت‌ها! حکمرانی کنند. عقلایی که در ساختن دوگانه‌ی آرمان-واقعیت تبحرشان را نشان دادند، قطعا به خوبی از پس اداره امور هم برمی‌آیند!!

اصلا امروز، معنای حکومت مستضعفین، حکومت امثال صفدر حسینی‌هاست که حقوق نجومی‌شان را از سفره‌ی انقلاب بخورند. کارگران و زحمتکشان از همان ابتدا هم اشتباه کرده بودند که فکر کردند در حکومت مستضعفین حقوقی دارند!!!

ولی امام انقلاب، همان آغاز و حتی پیش از همه‌پرسی، نگران این ارتجاع و خمودی و ایستایی بودند که فریاد برآوردند و نسبت به فردای تاریک این «ارتجاع از انقلاب» هشدار دادند.

ما تا کنون نصف راه را پیمودیم؛ یعنی دست اجانب را تا حدودی کوتاه کردیم. (...) ما اگر چنانچه در این موقع حساس سستی بکنیم یا گمان کنیم که پیروز شدیم -که گمان پیروزی باز سستی می‌آورد- اگر شما گمان کنید که دیگر پیروز شدید و باید بروید سراغ کسب و کارتان و بی‌اعتنا باشید راجع به مقدراتتان، من خوف این را دارم که شکست بخوریم. ما پیروز نشدیم تا کنون؛ ما پیروز بر سلسله پهلوی شدیم، آنها را خارج کردیم لکن ریشه‌های آنها باز ممکن است باقی باشد. (...) ما نباید فرض کنیم که چون این پیروزی ابتدایی را پیدا کردیم دیگر کار گذشته است؛ کار نصفه شده است، شاید بیشتر از نصفش باقی مانده باشد. (28 اسفند 1357)

حضرت امام، خطر ارتجاع را بیشتر از همه‌ی کسان دیگر درک کرده بودند. اینکه تمایل حاکمان به حکمرانی بی‌دردسر و تمایل مردم به زندگی بی‌دردسر، منجر به حذف تدریجی مردم از صحنه‌ی تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی شود و کم‌کم حتی حق اعتراض هم از مردم سلب شده و نهایتا یک طبقه‌ی الیگارشیک حاکم بر سرنوشت تمام مردم شود. این همان مصیبت سابقی است که امام از بازگشت آن نگران بودند.

باید ملت ایران این پیروزی را و این نهضت را حفظ کنند. اگر این نهضت خدای نخواسته رو به سستی گراید، باید مهیای اعاده مصیبت‌های سابق باشیم.

(...) پیروزی آن روزی است که تمام ریشه‌های اجانب و تمام ریشه‌های فساد از مملکت ما بریده بشود (...) و باز نشده است. (...) سستی راه ندهید به خودتان، سردی راه ندهید به خودتان، (...) گمان پیروزی نهایی نبرید؛ اگر این گمان برده بشود یا این اعتقاد پیدا بشود، سستی پیدا می‌شود. شما باید خودتان را نیمه پیروز بدانید و در نیمه راه؛ و بقیه راه را که بسیار مشکل است باید با همت همه(...) تعقیب کنیم و به نهایت برسانیم. (29 اسفند 1357)

فکر نکنم واضحتر از این بشود گفت که تا فساد در این مملکت ریشه دارد، مبارزه هم باید ادامه داشته باشد وگرنه اصلا انقلاب اسلامی پیروز نشده. برخوردی که با افشاکنندگان حقوق‌های نجومی و خانه‌های نجومی و معترضان به شبیخون سران قوا به سفره‌های مردم در مسئله‌ی گرانی بنزین شد، نشان داد که حاکمان این مملکت چه نسبتی با انقلاب و امام انقلاب دارند.

اینکه ما را تا اینجا آورده است این نهضت بوده است. (...)  یعنی همه مردم با هم گفتند که ما اسلام را می‌خواهیم و ما رژیم کذا را نمی‌خواهیم. این معنا را باید حفظ کرد. اگر ان‌شاء‌الله این معنا را حفظ بکنیم تا آخر خواهیم پیروز شد، و اگر خدای نخواسته سستی بشود، سردی بشود در این معنا، من خوف این را دارم که [با] سردی و سستی ماها یکوقت -خدای نخواسته- اوضاع برگردد و اگر -خدای نخواسته- برگردد، از آن برگشتهایی است که دیگر ما رفته‌ایم. ولی من امیدوارم که برنگردد و (...) همه با هم جلو برویم ان‌شاءالله. (8 فروردین 1358)

سستی ما کار را تا اینجا آورده که تنها به عنوان نمونه، جلسات هیئت دولت هم به کاخ سعدآباد منتقل می‌شود، وزیر راه به قربانیان فاجعه‌ی قطار تبریز-مشهد، بیمه‌هایشان را یادآوری می‌کند و وزیر بهداشت، به پیرمرد فقیر، نسخه‌ی «خودت بمال» تجویز می‌کند.

خدا نیاورد روزی را که با ادامه‌ی سردی و سستی ما، اوضاع بیش از این! برگردد. در این صورت با یک جمهوری اسلامی مواجه خواهیم بود که اساسا هیچ تفاوتی با دوران طاغوت نخواهد داشت و تنها پیشوندی مقدس برایش می‌ماند تا مقدس‌مآبان ساده لوح را همچنان فریب دهد. این ارتجاع آشکار، می‌رود که جمهوری اسلامی را اساسا به ضد خودش تبدیل کند.

کم‌کم شرایطی به بار می‌آید که مردم معترض هم پناهی ندارند و حتی کسی مسئولیت قربانیان یک اعتراض به حق در آبان 98 را هم نمی‌پذیرد. و مدعیان انقلاب هم که برای حمایت از یک راننده اسنپ در مقابل یک دختر کم‌حجاب کمپین می‌زنند و فرمان آتش به اختیار رهبر انقلاب را ابزار گردن کلفتی‌های سلیقه‌ای خود قرار می‌دهند، موقع تجاوز حکمرانان به بدیهیات و اولیات انقلاب اسلامی که می‌شود، از سر مصلحت! به سوراخ‌هایشان می‌خزند.

گویا روح فرعون، همچنان سرگردان دنبال کالبدی برای ظهور می‌گردد و اکنون کالبد برخی حاکمان جمهوری اسلامی را برای خود گزیده است.

مبارک باد بر شما روزی که پس از شهادت جوانان برومند و داغ دل مادران و پدران و رنجهای طاقت‌فرسا، دشمن غول صفت و فرعون زمان را از پای درآوردید، و با رای قاطع به جمهوری اسلامی، حکومت عدل الهی را اعلام نمودید. حکومتی که در آن، جمیع اقشار ملت با یک چشم دیده می‌شوند و نور عدالت الهی بر همه و همه به یک طور می‌تابد و باران رحمت قرآن و سنت بر همه کس به یکسان می‌بارد.

مبارک باد شما را چنین حکومتی که در آن اختلاف نژاد و سیاه و سفید و ترک و فارس و لر و کرد و بلوچ مطرح نیست. همه برادر و برابرند؛ فقط و فقط کرامت در پناه تقوا و برتری و به اخلاق فاضله و اعمال صالحه است.

مبارک باد بر شما روزی که در آن تمام اقشار ملت به حقوق خود می‌رسند، فرقی بین زن و مرد و اقلیتهای مذهبی و دیگران در اجرای عدالت نیست. طاغوت دفن شد و طغیان و سرکشی به دنبال او دفن می‌شود، و کشور از چنگال دشمنهای داخلی و خارجی و چپاولگران و غارت‌پیشگان نجات یافت. (12 فروردین 1358)

اینکه روز دفن شدن طاغوت، این روزها در میان مستضعفین استقبال کمتری دارد، می‌تواند نشانه‌ی خطرناکی باشد از یک ارتجاع بزرگ. می‌تواند نشانه‌ای باشد از اینکه ریشه‌های باقی مانده از طاغوت، باز به صدر امور برگشته باشند و همان روزی باشد مصیبت‌های سابق اعاده شده‌اند. البته که این، غمبارترین خوانشی است که می‌توان از فراموشی تدریجی آرمانهای انقلابِ امام و مردم، داشت. کسانی در پاسخ به این خوانش، راهپیمایی 22 بهمن را مثال می‌زنند که هر سال، علی رغم دشمنی‌ها! پرشورتر می‌شود. ولی مگر فرد باریک‌بینی هست که نبیند همین راهپیمایی 22 بهمن، تبدیل به ابزار نمایش قدرت طیف خاصی از انقلابیونِ گذشته، شده که امروز از انقلاب فقط حکمرانی‌اش را به ارث برده‌اند؟! مگر همین راهپیمایی، به زور ساز و آواز تبلیغاتی و بودجه‌ی دولتی و فضاسازی بخشنامه‌ای و تحریک هرگونه انگیزه‌ی دینی و ملی‌گرایی و ... برگزار نمی‌شود؟ انقلاب اسلامی برای مردم و مستضعفین بود یا برای حکمرانان؟!

کافیست ببینیم اصلا فاسدان و دشمنان و چپاولگران داخلی، چقدر از راهپیمایی روز 22 بهمن وحشت به دلشان می‌افتد؟ مگر نمی‌بینیم برخی از همین چپاولگران، بدشان هم نمی‌آید که سخنران همین جشن باشند؟! چنان که کم هم نیستند همین مفسدانی که پشت بلندگوی 22 بهمن سخن رانده‌اند!!

شاید عده‌ای بگویند «اگر انقلاب، تمام شده و 22 بهمن تنها تابلویی برای حفظ ظاهر است، پس چرا دشمن! هر سال علیه آن تبلیغ می‌کند؟ این یعنی انقلاب همچنان از ایران در برابر دشمنان دفاع می‌کند.» پاسخ روشن است. آن دشمن خارجی که هر ساله در آستانه‌ی جشن پیروزی! انقلاب، خود را به آب و آتش می‌زند، درد منافع بیشتر دارد. وقتی عمله‌های او که همان دشمنان داخلی مردم‌اند در مصدر امور، جا خوش کرده‌اند، آنها هم نگرانی چندانی از یک راهپیمایی ندارند.

اصلا اگر قرار بود فقط دشمن خارجی را بترسانیم و با دشمنان داخلی مدارا کنیم، همان نظام آمریکا الگوی بهتری نبود؟ پس منطق مرگ بر آمریکایی که می‌گوییم چیست؟! نکند قرار است با مرگ هژمونی آمریکا، سلطه‌ی فرعونی آقایان یقه بسته را تجربه کنیم؟!

وقت برای شِکوِه باز هم هست. ولی به عنوان خاتمه‌ی این غم‌نامه‌ی انقلابِ اسلامیِ امامِ مستضعفین، بد نیست چند جمله از بنیان‌گذار انقلاب را یادآوری کنیم. آرمان‌هایی که ما یقین داریم، امام به آنها ایمان داشتند و همین ایمان امام به آرمان‌هایشان بود که موجب ایمان مردم به ایشان می‌شد.

ما می‌گوییم (...) کسی که ما می‌خواهیم مقدراتمان را دستش بدهیم باید آدمی باشد که مردم انتخاب کنند و با انتخاب مردم پیش بیاید. قهراً وقتی با انتخاب مردم پیش آمد صالح است.

(...) ما می‌خواهیم یک همچو مملکتی پیش بیاید که به دست خود مردمْ مقدرات باشد؛ نتواند یک رئیس جمهوری، اگر هم یک وقتی فرض کنید اول صالح بود و قرار دادند؛ بعد وقتی که رسید به قدرت‌ چه بشود، نتواند. برای اینکه همین رئیس جمهور، دستِ مردم است اختیارش؛ هر روزی مردم گفتند نه، نه می‌شود. (سخنرانی امام خمینی(ره) در جمع ایرانیان مقیم خارج؛ 10 دی 1357)


اگر -چنانچه- جمهوری اسلامی برپا بشود، البته با تدریج، بسیاری از امور اصلاح می‌شود. و امیدوارم که همه امور اصلاح بشود؛ و مملکت مال خود شما باشد و خود شما مملکت را اداره بکنید. (28 اسفند 1357)


من از دولتها می‌خواهم که بدون وحشت از غرب و شرق، با استقلال فکر و اراده، باقیمانده رژیم طاغوتی را که آثارش در تمام شئون کشور ریشه دارد پاکسازی کنند، و فرهنگ و دادگستری و سایر وزارتخانه‌ها و ادارات که با فرم غربی و غربزدگی بپا شده است به شکل اسلامی متحول کنند و به دنیا عدالت اجتماعی و استقلال فرهنگی و اقتصادی و سیاسی را نشان دهند. (12 فروردین 1358)

 

بیا به اسب، حماسه، رکاب برگردیم

بیا دوباره مروری کنیم خاطره را

به روزهای خوش التهاب برگردیم

کنون که موعظه در کاخ‌ها نمی‌گیرد

بیا به سرب، به سرب مذاب برگردیم

به دست‌های پر از پینه، سفره‌های تهی

به حرف اول این انقلاب برگردیم

اگر چه طی شده وقت سفر، ولی ای دل

بیا به آینه، قرآن، به آب برگردیم

۱۱ فروردين ۹۹ ، ۱۰:۳۷ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد مقید

تحلیل وقایع آبان تا انتخابات مجلس، از زاویه نگاه مردمِ در حاشیه مانده

افراد، دنیا را از  همان جایی که ایستاده‌اند می‌بینند و بر اساس همین مشاهده‌ها اتفاقات اطرافشان را تحلیل می‌کنند. البته این به آن معنا نیست که برخی افراد، تصویر درست‌تر یا کاملتری می‌بینند؛ بلکه هرکدام، ابعاد خاصی از اتفاقات را مشاهده می‌کنند. این رویکرد ماست که اهمیت هرکدام از این ابعاد را کمتر یا بیشتر می‌کند.

امام علی(ع) در عهدنامه‌ی مالک اشتر می‌فرمایند:«بخشى از بیت المال و بخشى از غلّه‌هاى زمین‌هاى غنیمتى اسلام را در هر شهرى به طبقات پایین اختصاص ده، زیرا براى دورترین مسلمانان همانند نزدیکترین آنان سهمى مساوى وجود دارد و تو مسئول رعایت آن مى‌باشى. مبادا سرمستى حکومت تو را از رسیدگى به آنان باز دارد، که هرگز انجام کارهاى فراوان و مهم عذرى براى ترک مسئولیّتهاى کوچکتر نخواهد بود. همواره در فکر مشکلات آنان باش و از آنان روى بر مگردان؛ به ویژه امور کسانى را از آنان بیشتر رسیدگى کن که از کوچکى به چشم نمى‌آیند و دیگران آنان را کوچک مى‌شمارند و کمتر به تو دسترسى دارند. (...) از یتیمان خردسال و پیران سالخورده که راه چاره‌اى ندارند و دست نیاز بر نمى‌دارند، پیوسته دلجویى کن که مسئولیّتى سنگین بر دوش زمامداران است.

(...)پس بخشى از وقت خود را به کسانى اختصاص ده که به تو نیاز دارند، تا شخصا به امور آنان رسیدگى کنى و در مجلس عمومى با آنان بنشین و در برابر خدایى که تو را آفریده فروتن باش و سربازان و یاران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور کن تا سخنگوى آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتگو کند.»

بنابراین روشن است که امام آن رویکردی را تکلیف می‌کنند که بیش از توسعه‌ی اقتصادی و رویکرد به اصطلاح امنیتی، به رفاه طبقات محروم و برقراری عدالت اجتماعی اهمیت قائل است. چرا که اصلا ایشان، توسعه را در عدل می‌بینند(فَانَّ فی العَدْلِ سَعَةً).

به همین دلیل هم هست که امام مستضعفان فرمودند:«به همه در کوشش برای رفاه طبقات محروم وصیت می‌کنم که خیر دنیا و آخرت شماها رسیدگی به حال محرومان جامعه است که در طول تاریخ ستمشاهی و خان‌خانی در رنج و زحمت بوده‌اند.»

شاید نیروهای امنیتی و افرادی که رویکرد صرفا امنیتی نسبت به مسائل دارند، به طور مثال در اعتراضات آبان‌ماه دستهای خارجی و عوامل آشوبگر را ببینند که دفع خطرشان موفقیت بزرگی بوده. اما از طرف مردم و به خصوص مستضعفین، آنچه مشاهده شد سیلی سخت جمهوری اسلامی به صورت مردم و به خصوص مستضعفین بود. این تصویر، حقیقت داشته باشد یا نه، آنچه مهم است این است که بسیار ناامید کننده و سرخوردگی‌آفرین است.

آنچه در واقعیت اتفاق افتاد، این بود که یک تصمیم ظاهرا نسنجیده با یک روش به شدت مستبدانه اجرا شد و تقریبا هیچ کس مسئولیت آنرا برعهده نگرفت. دهها نفر از افراد بیگناهی که اعتراض به حق و درستی داشتند در این ماجرا جانشان را از دست دادند؛ نیروهای امنیتی و انتظامی نه تنها امنیت ایشان را تامین نکردند که برعکس تفاوتی هم بین معترض و آشوبگر در شلیکهایشان قائل نشدند و حتی کسی مسئولیت این فاجعه را هم بر عهده نگرفت و تعداد جانباختگان هم روشن نشد.

رییس جمهور کشور، پس از این اتفاقات خونین، با لبخندی زهرآلود گفت خودش هم از تصمیم و نحوه‌ی اجرای آن اطلاعی نداشته. رییس مجلس گفت اطلاع داشته. رییس قوه‌ی قضا هم گفت با شروطی امضا کرده.

و پس از اینهمه حوادث شوکه کننده، حتی یک نفر هم پشت تریبون رسمی عذرخواهی نکرد و کسی هم محاکمه نشد و حتی کسی هم در سطح مسئولین به کس دیگری چپ نگاه نکرد. و در نهایت علی شکوری راد، دبیرکل حزب اتحاد ملت در اظهارات شرم‌آوری، بی‌شرمانه از سبد رای اصلاح‌طلبان در بالا شهر گفت و از اینکه اعتراضات و جان‌باختن مردم پایین شهر در آبان تاثیر چندانی در سبد رای اصلاح‌طلبان ندارد ابراز شادمانی کرد.

قطع ده روزه‌ی اینترنت هم به این اتفاقات اضافه می‌شود و طبقه‌ی متوسط را هم به جمع ناراضیان از وضع موجود اضافه می‌کند و بازهم کسی عذرخواهی نمی‌کند.

مردم‌سالاری روزمره یا کارآمد؟!

وقتی از کارآمدی مردم‌سالاری سخن می‌گوییم یعنی وجود امکاناتی که بتواند در شرایط غیر طبیعی هم پاسخگوی نیازهای واقعی جامعه باشد.

امام خمینی دیماه 57 و قبل از پیروزی انقلاب در بیاناتی به روشنی به وجه سلبی مردم‌سالاری تاکید می‌کنند:«ما می‌گوییم (...) کسی که ما می‌خواهیم مقدراتمان را دستش بدهیم باید آدمی باشد که مردم انتخاب کنند و با انتخاب مردم پیش بیاید. قهراً وقتی با انتخاب مردم پیش آمد صالح است.

ما می‌خواهیم یک همچو مملکتی پیش بیاید که به دست خود مردمْ مقدرات باشد؛ نتواند یک رئیس جمهوری، اگر هم یک وقتی فرض کنید اول صالح بود و قرار دادند؛ بعد وقتی که رسید به قدرت‌ چه بشود، نتواند. برای اینکه همین رئیس جمهور، دستِ مردم است اختیارش؛ هر روزی مردم گفتند نه، نه می‌شود

به نظر می‌رسد مولفه‌های وزن‌دارتر جمهوریت نظام، بیشتر به کارآمدی همین وجه سلبی آن بستگی دارد تا مولفه‌های ایجابی مانند برگزاری انتخابات یا میزان مشارکت مردمی. چراکه اولا این امور به تدریج تبدیل به امور روزمره شده و از جایی به بعد تبدیل به عادت می‌شوند و عادت همواره منجر به اصالت یافتن صورت به جای محتواست؛ و ثانیا مسئولی که در یک روز، انتخاب می‌شود، چهار سال یا هشت سال بر منصب خود سوار است. آنچه مهمتر از انتخاب یک روزه است، وجود امکان نظارت در چهار یا هشت سال بعدی‌ست.

بنابراین روشن است که نه منطقا و نه شرعا لزومی ندارد یک مسئول منتصب یا منتخب، تا پایان دوره‌ی مسئولیتش باقی بماند. اینکه افراد باید مسئولیت اقداماتشان را بر عهده بگیرند و برنامه‌های بلندمدتی برای دوره‌ی مدیریتشان داشته باشند یا اینکه اگر اقدامات اشتباهی داشته‌اند، خودشان باید جبرانش کنند کاملا منطقی است؛ ولی شرایطی را در نظر بگیرید که آن فرد گناهکار، خطاهای گذشته‌ی خود را درست بپندارد یا اصلا محرز شود که اعتقادی به انقلاب و اسلام و حقوق مستضعفین و عدالت اجتماعی ندارد و بنیانا ایده‌های حکمرانی ضدانقلابی را در پیش گرفته است و یا احیانا خودش یا نزدیکانش آلوده به فساد مالی یا سیاسی شده‌اند؛ آیا در چنین شرایطی منطقی‌تر نیست که این فرد پس از محاکمه در دادگاه، اشتباهات گذشته‌اش را جبران کند و فرد دیگری که مردم بتوانند به او اعتماد کنند به جای او بنشیند؟!

البته بدیهی‌ست که پیش‌نیازهای چنین مردم‌سالاری کارآمدی، شامل مواردی از جمله شفافیت تصمیمات و محل و مقدار درآمد و دارایی‌های مسئولین، تامین امنیت اعتراضات و به رسمیت شناختن اعتراض، کارآمدسازی سازوکارهای نظارت و شکایت مردمی از مسئولین، کارآمدی رسانه و خارج ساختن آن از انحصار بودجه‌ی دولتی و قبل از همه‌ی اینها احترام گذاشتن به مردم و ولی نعمتان انقلاب است!

تجمع خوب؛ تجمع بد!

یکی از متداول‌ترین مسیرهای ابراز اعتراض، تجمعات مردمی‌ست. به خصوص وقتی سازوکارهای شکایت مردمی مانند دیوان عدالت اداری و از آن مهمتر مجلس شورای اسلامی، کارآمدی کافی را نداشته باشند، این تجمعات اهمیت بیشتری برای مردمانی که از شرایط موجود راضی نیستند، پیدا می‌کند.

اگر بخواهیم نظر مردم را از طریق جمعیت شرکت‌کننده در تجمعات اعتراضی یا حمایتی، محاسبه کنیم باید عواملی از جمله جهت باتوم و اسلحه‌ی نیروهای انتظامی و امنیتی را هم در نظر بگیریم.

وقتی چند نهاد رسمی با تعداد فراوانی کارمند و هزینه‌های تبلیغاتی دولتی و به خصوص با رسانه‌ای به عظمت صدا و سیما، مردم را به شرکت در تجمعی دعوت می‌کنند و امنیت شرکت‌کننده‌ها هم تامین می‌شود، در سمت مقابل، معترضین به صورت خودجوش و احتمالا به رهبری یک گروه ضدانقلاب(چرا که انقلابیون معمولا نمی‌خواهند یا نمی‌توانند لیدر یک اعتراض علیه انحرافات جمهوری اسلامی باشند) با تبلیغات محدود و سلب امنیت هم از جانب ضد انقلاب و هم از جانب مامورین امنیتی، تجمع اعتراضی برگزار می‌کنند و در نهایت رسانه‌ی ملی، تر و خشک را با هم سوزانده و همه را آشوبگر معرفی می‌کند.

روشن است که با این تفاوتها، تنها جمعیت شرکت‌کننده در تجمع نشان‌دهنده‌ی هیچ واقعیت خاصی نیست. البته که اگر نظام، توانایی انعطاف در برابر اعتراضات به حق و پاسخ منطقی به اعتراضات نابه‌جا را داشته باشد، رهبری اعتراضات هم دیگر به دست ضد انقلاب نخواهد بود.

ناامیدی از نظم موجود

نتیجه‌ی همه‌ی این اتفاقات آن است که مردم و باز هم به خصوص طبقات غیر مرفه، از عرف و نظم سیاسی موجود ناامید می‌شوند.

احتمالا اولین بروز این ناامیدی از عرف سیاسی کشور در انتخابات دوم اسفند باشد. البته بدون این حوادث هم احتمال مشارکت پایین به دلیل ناکارآمدی نظم سیاسی کشور، وجود داشت و این اتفاقات هم مضاف بر آن شد. به نظر اینجانب، این ناامیدی و احتمال مشارکت پایین در انتخابات، تنها به معنی نا‌امیدی از دو جناح سیاسی کشور نیست.

به نظر می‌رسد مردم احساس می‌کنند، عرف سیاسی کشور کارآمدی خودش را از دست داده و منتظر اتفاقات نامتعارفی هستند. ولی از آنجا که هیچ ایده‌ی جایگزینی مطرح نمی‌شود، یک سردرگمی مخربی در جامعه تزریق شده و این سردرگمی می‌تواند از هر چیز دیگری خطرناکتر باشد.

اکنون موثرترین راه برون رفت از این حالت این است که خود نظام جمهوری اسلامی در سریعترین زمان ممکن، یک حجامت واقعی درون خودش آغاز کند و محاکمه‌ی مفسدین سیاسی و اصلاحات ساختاری را به شکل محسوسی آغاز کند.

شاید اکنون تنها گزاره‌ی قطعی این باشد که نظم سیاسی فعلی، توان تحقق شعارهای انقلاب اسلامی را ندارد و همینطور توان ادامه‎ی حیات بدون ستم!

۱۸ بهمن ۹۸ ، ۱۱:۳۷ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد مقید

لاریجانی رفت|جهان را به ما سخت کردی، بعید است خداوند ما برتو آسان بگیرد

برگرفته از وبلاگ انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تبریز

🔰یادداشت زهره پورفرج مسئول واحد سیاسی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تبریز عضو دفتر تحکیم وحدت پیرامون اعلام عدم کاندیداتوری علی لاریجانی در انتخابات مجلس

لاریجانی رفت
جهان را به ما سخت کردی، بعید است
خداوند ما برتو آسان بگیرد
 

تازگی ها شنیدیم که آقای علی لاریجانی فرموده‌اند: سه دوره چهارساله وکیل مردم قم بودم و برای من افتخاری بود که بتوانم به این مردم خدمت کنم اما در این دوره از انتخابات مجلس برنامه ای برای حضور ندارم.

این را در حالی گفته‌اند که کمتر از سه ماه تا انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی باقی مانده است. ایشان در ۳ دوره ۴ ساله، رئیس قوه قانون گذاری کشور بودند که به هیچ وجه یادمان نمی‌رود چه قوانین پرباری در مجلس تحت ریاست ایشان به تصویب رسید! و یکی از فاجعه‌بارترین نقاط کارنامه ۱۲ ساله ایشان سهمیه‌بندی و گرانی بنزین در آبان ماه امسال بود و ایشان با کمال افتخار اعلام کردند که از آن مطلع بودند و شاید تنها همین کلامشان صادقانه ترین کلام ایشان در طول ۱۲ سال خدمت به کشور اسلامی بوده!

به سادگی آب خوردن می‌توان حدس زد چرا کاممان از نبودن ایشان در مجلس یازدهم شیرین شده است. علی لاریجانی مطمئن بود سرمایه اجتماعی برای خود باقی نگذاشته است. آنجا که منفعتش بود، مذاکرات هسته‌ای روحانی را به گرفتن «آب‌نبات‌چوبی در برابر دُرّ غلتان» تعبیر کرد ولی سپس خودش سروته برجام را در ۲۰ دقیقه به هم آورد! وقتی هم در مورد وضعیت نابسامان و آینده غبارآلود برجام از ایشان سوال کردند، فرمودند: اینکه آقای ترامپ بدون یک رفتار درست دیپلماتیک کاری را انجام می‌دهد معنی‌اش غلط بودن راه نیست؛ مثل این است که شما در لبنان پایه کار را بر مقاومت می‌گذارید و نتایجی هم دارد و گاهی هم ممکن است اشتباهی در لبنان رخ دهد، این دلیل نمی‌شود که مقاومت غلط است. در مسئله هسته‌ای هم ما یک استراتژی داریم، حالا ممکن است یک جایی دیوانه‌ای سنگی هم بیندازد این دلیل بر غلط بودن استراتژی نیست‌.

حتی اوضاع به جایی رسید که نحوه بررسی لوایح چهارگانه FATF در مجلس موجب انتقاداتی از سوی تعدادی از نمایندگان شد. تعدادی از نمایندگان منتقد، معتقد بودند که اقدام علی لاریجانی، رئیس مجلس، در روند ارجاع دو لایحه مبارزه با پولشویی و پالرمو (کنوانسیون مبارزه با جرائم سازمان‌یافته فراملی) به مجمع تشخیص مصلحت نظام خلاف قانون است و برای استیضاح لاریجانی پیرامون این اقدامش، طرح استیضاحی را به امضای تعدادی از نمایندگان رساندند که در نهایت از دستور کار مجلس کنار رفت.

از طرفی در دوره ریاست ایشان دوره به دوره از اثرگذاری نهاد قانون‌گذاری، مجلس، در مجموعه حاکمیت کاسته شده است. رئیس مجلس، هر دوره نسبت به دوره قبل، رئیس‌تر شده به خصوص اینکه آیین‌نامه داخلی مجلس هم تغییراتی کرده و مجلس عمدتاً در اختیار رئیس مجلس است.

علاوه بر این در بسیاری از شوراهای عالی و مجامع مثل مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای عالی هماهنگی اقتصادی قوای سه‌گانه، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی فضای مجازی که به ‌موازات مجلس ایجاد شده‌اند، حداقل رئیس مجلس عضو است، این عضویت به‌جای اینکه شخص حقوقی عضو شود، شخص حقیقی عضو شده است. رئیس مجلس، مجلس را در عقبه خودش به این مجامع و شوراها نبرده است. وقتی می‌گویند رئیس مجلس عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است، باید کل مجلس را نمایندگی کند، همچنان که در بقیه شوراها هم همین‌طور است. رویکردی که ایشان همواره سعی کرده است متاثر از معادلات قدرت، مواضع خود را تنظیم کند دائما باعث تنفر عمومی نسبت به ایشان شده است. یا زمانی که چند نماینده نزدیک به جبهه پایداری، که به عنوان طیف دست‌ راستی‌تر محافظه‌کاران ایران شناخته می‌شوند، به اداره جلسه اعتراض می‌کنند  آقای لاریجانی آنها را به دیکتاتوری متهم می‌کند! سوالی که پیش می آید و باید از ایشان در اسرع وقت پرسید، این است که: به نظرتان دیکتاتور واقعی در مجلس کیست؟

لاریجانی، توان و پتانسیل اجتماعی برای عمل سیاسی ندارد. او فقط از بالا یعنی با حضور در محیط‌ حاکمیت-مرجعیت و از طریق دیالوگ در محیط نخبگانی و لابی‌گری می‌تواند سیاست خود را به پیش ببرد. حالا نیز دو سال برای بازیابی خود برای ۱۴۰۰ فرصت دارد.

با این اوصاف، لاریجانی راهی جز نزدیک شدن به حزب اعتدال و توسعه که روابط حسنه‌ای با رئیس مجلس دارند و رفتن به زیر پرچم حسن روحانی ندارد و به نظر می‌رسد برای آینده سیاسی علی لاریجانی اگر یک گزینه جز بازنشستگی باشد آن گزینه چیزی نیست جز تبدیل شدن به مهره جریانی که نه اصولگراست و نه اصلاح‌طلب و حسن روحانی پرچمدار فعلی آن است. همچنین پس از افشاگری احمدی‌نژاد در مجلس شورای اسلامی و سپس فراگیر شدن موضوع فساد لاریجانی‌ها، به نظر نمی‌رسد که ایشان از شانس چندانی برای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ برخوردار باشند.

ابراز خوشحالی حداقل کاری است که در این فرصت از دستمان برمی‌آید!

۱۲ آذر ۹۸ ، ۲۳:۱۲ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد مقید

این نظام خورنده و خورده شونده است!!

از نهضت مطالعه:

حضرت (ع) می‌گویند: «من یستأثر من الاموال یهلک» کسانی که در ثروت عمومی، انحصارطلبی می‌کنند و مافیای ثروت در جامعه تشکیل می‌دهند، هلاک می‌شوند. در همان «لایکون دولةً بین الاغنیاء منکم» هم قرآن دقیقا به همین مافیاهای ثروت و سرمایه‌داری اشاره دارد. طبق فرمایش حضرت (ع)، کسانی که انحصارطلبی اقتصادی می‌کنند و قطب‌های سرمایه تشکیل می‌دهند «یهلک و یهلک» اینان هم خودشان را هلاک می‌کنند که هلاکت انسانی است و هم جامعه را هلاک می‌کنند. در جای دیگر می‌فرماید که اینها محاربند و با خدا و رسول (ص) اعلام جنگ داده‌اند، چون حقوق مردم را پیامبر میکند. یا در توصیف جامعه‌ی فاسد و اهل دنیا و سرمایه‌داران شادخوار و عیاش می‌فرمایید: «کلابٌ عاویة» اینها سگ‌های زوزه‌کشند و در قیامت هم به شکل انسان، محشور نمی‌شوند بلکه به شکل سگ و خوک و حیوانات محشور می‌شوند، اینها سگ‌های زوزه‌کشند که «یأکل عزیزُها ذلیلَها»: قدرتمندها، ضعیف‌ها را می‌خورند. «و کبیرُها صغیرَها» بزرگانشان هم کوچکترهای خود را می‌خورند، یعنی سرمایه‌دارهای گردن‌کلفت‌تر، سرمایه‌دارهای جزء را له می‌کنند. «قد اضلّت اهلها عن قصد السّبیل»: اصلا اینها مانع راه درست هستند و راه خدا را می‌بندند. این نظام آکل و مأکولی [خورنده و خورده شونده] است. یا فرمود: «جناة ایدیهم لاتکونُ لغیر افواههم» یعنی: دسترنج زحمت‌کشان و رزمندگان، مال دهان خودشان است نه دهان دیگران. این هم جمله‌ای از حضرت امیر (ع) در نهج‌البلاغه است که می‌فرماید: من این منطق را قبول ندارم و این جامعه را دینی نمی‌دانم که عده‌ای کار کنند، جهاد کنند، مبارزه کنند، ولی عده‌ای دیگر بخورند. حضرت امیر (ع) می‌فرماید، این دقیقا خلاف مناطق ماست.

علی(ع) و شهر بی‌آرمان، حسن رحیم‌پور(ازغدی)، صص ۴۶-۴۷

۲۶ مرداد ۹۸ ، ۱۶:۲۳ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد مقید

امام حسین(ع): چرا در جامعه، بی‌عدالتی و فساد دیدید و سکوت کردید؟

از نهضت مطالعه:

سیدالشهداء در حج به یارانشان می‌فرمایند که بروید و همه‌ی کسانی را که می‌شناسید، از بزرگان، مفسران قرآن، علما، اصحاب پیامبر، آدم‌های نخبه، روشنفکران و هرکسی که جامعه به آنها توجه دارد الان در مراسم حج و در مکه است، همه را فرا بخوانید. من سخنان مهمی با آنان دارم. گروهی نزدیک به نهصد نفر از بزرگانی را که به مراسم حج آمده بودند، جمع کردند. بیش از دویست تن از اصحاب درجه یک پیغمبر (ص) در آن جمع بودند و عده‌ای نیز از تابعین، همان نسل دوم و سوم که پیغمبر (ص) را ندیده بودند، همه در منیٰ جمع شدند...
امام خطاب به بزرگان جهان اسلام می‌فرمایند:
«این طاغوت، با ما کرد آنچه دیدید و می‌دانید؛ اما من سوالی از شما دارم؛ اگر درست می‌گویم، تصدیقم کنید و اگر خطا می‌گویم علیه من موضع بگیرید و در هیچ صورت، بی‌تفاوت نباشید. یا له یا علیه حرفی بزنید و موضع بگیرید...»
... خواهش می‌کنم در مفاد این خطبه دقت کنید که سخنرانی بسیار تکان‌دهنده‌ای است. سیدالشهداء (ع) خطاب به علما و بزرگان جهان اسلام در مراسم حج و در قربانگاه منیٰ می‌گویند:
«ای مردم، بزرگان، عبرت بگیرید از موعظه‌ای که خداوند به اولیای خود در قرآن می‌فرماید. اگر شما خود را اولیای خدا می‌دانید و اگر دین دارید و مخاطب قرآن هستید؛ بی‌تفاوت نمانید و احساس تکلیف کنید. آیا ندیده‌اید که خداوند در قرآن چندین بار به روحانیون مسیحی و یهودی به شدت، حمله فرموده و آنها را توبیخ کرده است؟! که چرا مردان خدا در جامعه و در حکومت، بی‌عدالتی و فساد دیدند و سکوت کردند؟ چرا اعتراض و انتقاد نکردند و فریاد نکشیدند؟» سپس آیه‌ای دیگر را تلاوت فرمود که نفرین می‌کند بر کسانی از بنی‌اسراییل که کافر شدند. چه کسانی؟ آنها که امر به معروف و نهی از منکر نکردند. تعبیر کفر می‌آورد و می‌فرماید:«لَبِئْسَ مَا کَانُوا یَفْعَلُونَ»؛ یعنی «چه بد عمل کردند.» سیدالشهداء (ع) به بزرگان و علما می‌فرمایند:
«خداوند، علمای مسیحی، یهودی و روحانیون ادیان قبل را چرا نکوهش کرد؟ «کانوا یرونَ مِنَ الظَّلَمَة الَّذینَ بین اَظَهَرهِم المنکَر و الفساد»؛ ستمگرانی جلوی چشم آنها فساد می‌کردند و اینان می‌دیدند و سکوت می‌کردند و دم برنمی‌آوردند. «لا ینهونهم عن ذلک»؛ بی‌طرف می‌ایستادند و نگاه می‌کردند. خداوند، چنین کسانی را کافر خوانده و توبیخ کرده که چرا در برابر بی‌عدالتی و تبعیض و فساد در حکومت و جامعه‌ی اسلامی ساکت هستید و همه چیز را توجیه و ماست‌مالی می‌کنید و رد می‌شوید؟ چرا سکوت کرده‌اید؟ اما می‌دانم که چرا نهی از منکر نمی‌کنید و سازش کرده‌اید. «رغبةً فى ما کانوا ینالونَ مِنهُم و رهبةً ممّا...» عده‌ای از شما می‌خواهید سبیلتان را چرب کنند و عده‌ای از شما هم که سبیلتان را دود بدهند. عده‌ای طمع دارید و سفره‌ی چرب می‌خواهید تا بخورید و می‌گویید که چرا خودمان را به زحمت بیندازیم و با نهی از منکر و انتقاد و اعتراض، ریسک کنیم؟! فعلا که بساطمان رو به راه است و عده‌ای از شما نیز می‌ترسید.»
متاسفانه فرهنگ رایج بین بسیاری از اصحاب پیامبر (ص) در آن دوران، همین شده بود و سیدالشهداء (ع) در اعتراض به آنان فرمود:

ادامه مطلب...
۲۱ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۳۸ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد مقید

امام، همه‌ی امام بود...

مردم حقیقتاً در عمل به توصیه‌ی امام کوتاهی‌ای نکردند و نمی‌کنند. سرّ این جاذبه چیست؟ این جاذبه‌ی بی‌نظیرِ امام بزرگوار ناشی از چیست؟

(...) امام مختصّات شخصیّتی‌ای و موهبتهایی را دارا بود و خدا به او داده بود که این مختصّات، این خصوصیّات در کمتر کسی در این حد جمع می‌شود. امام این خصوصیّات را داشت: انسانی بود شجاع، انسانی بود «باحکمت» و «باتدبیر»، انسانی بود «پارسا» و «پرهیزکار» و «دلبسته‌ی به خدای بزرگ»، «دلباخته‌ی به ذکر الهی»؛ امام مردی بود «ظلم‌ستیز»؛ با ظلم کنار نمی‌آمد، با ظلم مبارزه می‌کرد، «حامی مظلوم»، «استکبارستیز»؛ امام مردی بود «عدالتخواه»، «طرف‌دار مظلومان»، «حامی مظلومان»؛ «اهل صداقت»، با مردم صادق بود، با مردم همان جوری سخن میگفت که دل او بود و احساس قلبی او بود؛ با مردم صادقانه رفتار میکرد؛ در راه خدا اهل مجاهدت بود، آرام نمی‌نشست، دائم در حال مجاهدت بود؛ [مصداق] این آیه‌ی شریفه: فَاِذا فَرَغتَ فَانصَب * وَ اِلیٰ رَبِّکَ فَارغَب؛(۱) از یک کار بزرگ که فراغت پیدا می‌کرد، چشم به یک کار بزرگ دیگری میدوخت و آن را دنبال میکرد؛ «اهل مجاهدت فی‌سبیل‌الله» بود؛ اینها عوامل جاذبه‌ی امام است. این خصوصیّات در امام «مجتمع» شده بود؛ هر کسی با این خصوصیّات باشد، دلها به سَمت او جذب می‌شود؛ اینها همان عمل صالحی است که خدای متعال میفرماید: اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَیَجعَلُ لَهُمُ الرَّحمانُ وُدًّا؛(۲) این وعده‌ی الهی است؛ این محبّتها هم محبّتهای الهی است، محبّتهای تبلیغی و تحمیلی و تلقینی نیست؛ کار خدا است، دست خدا است.

(رهبر انقلاب،98/03/14)

به خاطر خدا هم که شده امام را مصادره نکنیم...

امام در یک کلمه امام بود

۱) سوره‌ی انشراح، آیات ۷ و ۸؛ «پس چون فراغت یافتى، به طاعت درکوش؛ و با اشتیاق، به سوى پروردگارت روى آور.»
۲) سوره‌ی مریم، آیه‌ی ۹۷؛ «کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‌اند، به‌زودى [خداى‌] رحمان براى آنان محبّتى [در دلها] قرار میدهد.»

۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۰:۱۶ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سجاد مقید

تو موندی و هوای خنک کنار پنجره و انسانیتی که این روزها دیگه خیلی مهم نیست...

تصور کن یه شب نسبتا آروم تابستونی لب پنجره نشستی و تازه شروع کردی قسمت دوم «جنگ و صلح» تولستوی رو زیر نور چراغ مطالعه کوچیکت بخونی. نسیم نسبتا خنکی که گرمای روز و شلوغی هاش رو از یادت می‌بره.
غرق در نوشته های تولستوی شدی که یهو صدای فریاد یه پسر بچه ده دوازده ساله تمرکزت رو به هم می‌زنه و نگاهت می‌چرخه سمت کوچه. ظاهرا خونه‌ی همسایه‌ی قدیممون، خونه‌ی خونواده‌ی ابراهیمیه. انگار مستأجرهای جدید آقای لرد که توی اتاق کوچیک گوشه حیاط زندگی می‌کردن از پنجره اتاق اون پسر بچه که خواب بود وارد اتاق شدن و ترسوندنش.
اونا به زور پسر بچه رو از اتاقش بیرون کردن و درو بستن و خونواده اون پسر بچه رو تهدید می‌کنن که اگه بیان سمت در با تفنگ بهشون شلیک می‌کنن. اونا نمی‌خوان چیزی رو از اتاق بیرون ببرن. اونا برای گرفتن خود اتاق اومدن.
راستش این دفعه اول هم نیست که همچین بلایی سر این خانواده اومده. قبلا هم یه زمین دار بزرگ بود که کلاه سرشون گذاشته بود و سند خونه رو به نام خودش زده بود؛ اونم در حالیکه اون خانواده از چندین نسل گذشته تو همون خونه بودن و کسی یادش نیست قبل اونا کی اونجا بوده. اون خونه، خونه اجدادیشون بود ولی اون بنگاهی کلاه بردار سند خونه رو به نام خودش میزنه و اونا اونجا میشن مستأجر. میگن فامیلی اون کلاهبرداره عثمانی بود.
ولی این همه ماجرا نبود و آقای عثمانی هم خونه رو به یه آدم بداخلاق دیگه که بهش می‌گفتن لُرد چی‌چی فروخته بود. آقای عثمانی فقط ازشون اجاره می‌گرفت ولی صاحب خونه جدید بداخلاق بود و زورگو.
آقای لرد بدون اجازه و رضایت ساکنین خونه چند نفر مستأجر جدید هم آورده بود و اتاق کوچیک گوشه حیاط رو بهشون داده بود. یعنی با زورگویی وسایلشون رو ریخته بود بیرون.
خونواده‌ی ابراهیمی واقعا خونواده ضعیفی بودن. یعنی از وقتی آقای عثمانی به زور خونه رو به اسم خودش زد همیشه ضعیف نگهشون داشته بود تا یه روزی نتونن خونه رو دوباره پس بگیرن.
این ماجرای گذشته‌شون بود ولی خیلی وقت بود که کسی تو اون محل اونم اون موقع شب صدای فریاد و وحشت یه پسر بچه رو نشنیده بود. کسی توی خونه‌ی یکی دیگه روی صاحب خونه اسلحه نکشیده بود.
همه همسایه‌ها عصبی شده بودن. راستش از ترس خودشون هم بود. بعضی از خونه‌های دیگه محله هم تجربه‌ی تلخی شبیه اون کارهایی که آقای عثمانی با خونواده‌ی ابراهمی کرده بود داشتن و می‌ترسیدن این اتفاق برای اون ها هم بی‌افته.
خیلی طول نکشید که آقای لرد خونه رو ترک کرد و مستأجر قدیمی خونه رو با مستأجر مسلح جدید تنها گذاشت تا خودشون باهم کنار بیان. گویا فراموش کرده بود که اون خونه اصولا ملک خونواده ابراهیمی بود و اصلا حق نداشت مستأجر جدید بیاره تو خونه.
همسایه‌ها جمع شدن و با هر چیزی که دستشون بود اومدن تا اون مستأجر جدید رو از خونه اجدادی خونواده ابراهیمی بیرون کنن. ولی اون مستأجر جدید که ظاهرا پول زیادی هم داشت خیلی قوی‌تر از این حرفا بود. یعنی چون پول داشت حامی زیادی هم داشت. همسایه‌ها بعد شش روز تلاش برای بیرون کردن اونا شکست می‌خورن و برمی‌گردن.
الان چند سالی هست که اون مهمون ناخونده توی خونه‌ی خونواده ابراهیمیه و برای همه‌ی همسایه‌ها هم شاخ و شونه می‌کشه. هر سال چند نفر از اعضای خونواده‌ی صاحبخونه کشته می‌شن. حالا اونا دیگه فقط توی اتاق کوچیک گوشه‌ی حیاط و اتاق پسر بچه‌ی اول داستان نیستن؛ اونا اتاق پذیرایی  و آشپزخونه و چند تا از اتاق‌های دیگه رو هم به زور گرفتن. الان بیشتر خونه دست اوناست. اگه با آمار بگیم اون اتاق گوشه‌ی حیاط فقط حدود سه درصد کل جایی هستش که الان تو دستشونه. یعنی حتی اگه آقای لرد رو هم مالک واقعی خونه بدونیم و اتاقی که اجاره‌ داده رو هم واقعا حق مستاجرهای ناخونده جدید بدونیم، بقیه خونه حق خونواده‌ی ابراهیمیه و حق نداشتن اونجا رو هم بگیرن.
الان بعد اینهمه سال درگیری و زورگویی، بچه‌های خونه هم بزرگتر و قویتر شدن. توی این سالها همسایه‌های دیگه هم کم از این مهمون ناخونده نکشیدن. چند نفر از اعضای خونواده ابراهیمی آواره شدن و کلی مشکل دیگه که کل محله رو درگیر کرده.
اون مستأجر جدید، این روزها بعد چند سال که بیشتر از نصف خونه رو با زور تصاحب کرده یه طرح صلح داده که ظاهرا خیلی هم بد نیست. میگه قول میده مالکیت اون قسمت کوچیکی از خونه رو که هنوز نتونسته تصاحب کنه به خونواده ابراهیمی بسپاره. فقط دیگه اونایی که از خونه رفتن نمی‌تونن برگردن و خونواده ابراهیمی هم حق نداره دیگه هیچ وسیله‌ای برای دفاع از خودش داشته باشه. همسایه‌ها هم بی بهره نمی‌مونن. یکی از همسایه ها پول زیادی داره و قراره همراه این مستأجر جدید، برای همسایه‌های دیگه وام بده. چیز زیادی هم در عوضش نمی‌خواد انصافا؛ فقط قراره همه‌ی همسایه‌ها زیر سند مالکیت این مستأجر رو امضا کنن و قبول کنن که اون هم همسایه جدیدشونه.
الان تو موندی و هوای خنک کنار پنجره و وجدانت و انسانیتی که این روزها دیگه خیلی مهم نیست؛ و البته کتابی که هنوز تموم نشده ...

معامله‌ی قرن یه همچین داستانی داره...

۱۱ خرداد ۹۸ ، ۰۶:۲۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد مقید

پراکندگى شما در حق خود، دل را مى میراند!!

شگفتا! به خدا که هماهنگى این مردم در باطل خویش، و پراکندگى شما در حق خود، دل را مى میراند، و اندوه را تازه مى گرداند. زشت بادید و از اندوه برون نیایید! که آماج تیر بلایید، بر شما غارت مى برند و ننگى ندارید. با شما پیکار مى کنند و به جنگى دست نمى گشایید. خدا را نافرمانى مى کنند و خشنودى مى نمایید.

ادامه مطلب...
۰۵ خرداد ۹۸ ، ۲۰:۱۵ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد مقید

روز مادر مبارک ...

امام مهدی(عج):

در [مادرم، فاطمه زهرا(ع)] دختر رسول خدا(ص) برای من اسوه و الگویی نیکوست.

الغیبه طوسی، ص286، ح245

ادامه مطلب...
۰۷ اسفند ۹۷ ، ۰۱:۳۲ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد مقید

دستاوردهای کدام انقلاب؟! مسئله این است...

در چند روز گذشته که اتفاقا مصادف با چهلمین دهه فجر انقلاب اسلامی نیز بود انتظار داشتیم صداوسیما ی جمهوری اسلامی به تبیین آرمانهای انقلاب اسلامی و گفتمان امامین انقلاب بپردازد ولی در عین حال شاهد برنامه ها و گزارش هایی بودیم که به بررسی دستاوردهای خاصی که انقلاب اسلامی در چهل سال گذشته به دست آورده پرداخته بود. دستاوردهایی که به شکل تعجب برانگیزی همگی رنگ و بوی توسعه‌ای داشتند. گویا صداوسیمای جمهوری اسلامی یادش رفته که انقلاب خمینی، انقلاب عدالت و دیگر ارزشهای انسانی بود، نه انقلاب توسعه طلبانه. یکی از جالب توجه ترین این گزارش‌ها، گزارشی بود که به مقایسه مقدار توسعه راه آهن و اینترنت و ... و در نهایت افزایش نفوذ منطقه‌ای در جمهوری اسلامی و مصر در طول چهل سال گذشته پرداخته بود و می‌خواست نشان بدهد که حکومت پهلوی نمی‌توانست این همه توسعه را برای کشور به ارمغان بیاورد و این توسعه‌ها به برکت جمهوری اسلامی اتفاق افتاده.

گذشته از این که اگر در چهل سالگی انقلاب بخواهیم آنرا با ساختار فاسد، معیوب و وابسته ای مقایسه کنیم که به عقیده برخی از کارشناسان حتی نمی‌توان آنرا حکومت نامید، بزرگترین ظلم به این انقلاب است باید از ایشان بپرسیم با وجود اینکه این گزاره کاملا درست و منطقیست و یک ساختار وابسته‌ی ضعیف هیچگاه قادر نبود چنین دستاوردهایی حاصل کند و در این شکی نیست ولی آیا یک حکومت ملی-مذهبیِ سکولارِ لیبرالِ داخل انقلاب از جنس مهندس بازرگان هم قادر نبود این توسعه‌ها (با تعریفی که صداوسیما از آن دارد) را فراهم کند؟

شاید بهتر بود در این فرصت پاسخ این سوال داده شود که آیا وضع مطلوب انقلاب، همین است و اگر چنین است پس امام چه مشکلی با بازرگان و نهضت آزادی و لیبرال ها داشت؟ اگر فقط همان معیارهایی را در نظر بگیریم که صداوسیما این روزها به ما می‌آموزد، دستاوردهای ما در این چهل سال چه تفاوتی مثلا با ترکیه دارد؟ آیا شهدای ما برای توسعه راه آهن و اینترنت و افزایش نفوذ منطقه ای، جانشان را وقف اسلام و انقلاب و امامین انقلاب کردند؟

آیا بهتر نبود صداوسیما در این مدت به جای گرفتن موضع انفعال و مقایسه انقلاب با یک ساختار وابسته و ضعیف پاسخ این سوالات را می‌داد؟ بهتر نبود توضیح دهد درست در همین ایام دهه فجرِ انقلابِ پابرهنگان، چرا جلسه‌ی هیئت دولت باید در کاخ سعدآباد تشکیل شود؟

به نظر می رسد اثر و نقشی که صداوسیمای جمهوری اسلامی در استحاله انقلاب اسلامی دارد، هیچکدام از نهادها و سازمان های داخلی و خارجی ندارند.

آیا سکوت ما در برابر این استحاله بزرگ آنهم درست موقعی که باید شاهد بلوغ این انقلاب عظیم باشیم جایز است؟

وجدان مسئولین صداوسیما را ارجاع می دهیم به بیانات رهبر انقلاب در دیدار رییس و مدیران سازمان صداوسیما با‌ ایشان در بیستم مهر ۱۳۹۴ و جلسه پرسش و پاسخ مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویی در چهارم اسفند ۱۳۷۷ که در مورد استحاله انقلاب اسلامی هشدار داده‌اند.

۲۴ بهمن ۹۷ ، ۱۷:۳۳ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد مقید

سر می زارُم می افتُم به پای زوارت ...

دریافت
آی جونُم وای عمرُم بی تابُم بری دیدارت
سر می زارُم می افتُم به پای زوارت
...
۰۲ مرداد ۹۷ ، ۲۱:۴۵ ۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سجاد مقید

که بین دام و نگاهت کدام صیاد است ...

در آن کرانه که دل با ستاره همزاد است

به من اجازه در اوج پر زدن داده است

در ان کرانه که همواره یک نفر آنجاست

که در پذیرش مهمان همیشه آماده است

در آن کرانه که خورشید پیش یک گنبد

بدون رنگ ز بازار حسن افتاده است

همیشه از تو سرودن چه سخت و شیرین است

شبیه تیشه زدن های سخت فرهاد است

سوال می کند از خود هنوز آهویی

که بین دام و نگاهت کدام صیاد است

دلم که دست خودم نیست این دل غمگین

همان دلی است که جامانده در گوهر شاد است

بدون فن غزل بی کنایه می گویم

دلم برای تو تنگ است شعر من ساده است…

سید حمیدرضا برقعی

۰۲ مرداد ۹۷ ، ۲۰:۰۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد مقید

آمادگی دارم بیاییم آن کاخ نشینان را از کاخ پیاده کنیم ...

حضور ائمه جمعه کشور در سی و پنجمین نشست سالانه اتحادیه دفتر تحکیم وحدت با شعار
#مسئول_مردمی، #نظارت_همگانی

حاج‌آقا عابدینی امام جمعه قزوین، حاج‌آقا فلاحتی امام جمعه رشت، حاج‌آقا موسوی فرد امام جمعه خرمشهر

"آیت‌الله فلاحتی" امام‌جمعه رشت:

• ائمه‌جمعه #نمایندگان و #چشم رهبر هستند، رهبری وظیفه نظارت دارند و ائمه‌جمعه چشم رهبر هستند.
• #نظارت، #رصد و بیان #مطالبات مردم از وظایف ائمه‌جمعه است.
• ائمه‌جمعه مطالبه‌گر #دردهای مردم در جامعه هستند.
• در پازل حکومتی و نظام‌اسلامی بعضی‌ها جایگاه خودشان را #فراموش کردند.
• حاکمان و مسئولان باید خودشان را در طراز #مردم_عادی ببینند اما خیلی از مسئولین فراموش کردند که مردمی بودن یعنی در کنار مردم بودن و کارهای مردم را کردن اما با حفظ هویت مشخص خودشان.

آیت الله عابدینی، امام جمعه قزوین در پاسخ به این سوال که "اگر در چندماه آینده مردم رنج دیده در خیابان اعتراض مسالمت آمیز کنند آیا شما با آنها همراهی خواهید کرد یا نه؟"
گفتند:
به جای اینکه مردم ما بیایند داخل خیابان باید مسئولانمان را از کاخ بیرون بیاریم و به میان مردم بیاوریم.
نه! من آمادگی ندارم بیایم توی خیابون ولی آمادگی دارم بیاییم آن کاخ نشینان را از کاخ پیاده کنیم.

۳۰ تیر ۹۷ ، ۰۰:۵۵ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد مقید

خوشحال نیستم

یادمه دوم دبیرستان بودم و فردای روزی که اجرای برجام شروع شد عربی داشتیم استادمون از روی قیافم حدس زد که من اصولگرام! بعد تیکه انداخت که دیدین موفق شدیم و شروع کرد مشکلات شهر رو شمردن که قراره با برجام حل شه

گفتم هیچ اتفاقی نمی‌افته و همه اینایی که گفتین راه حلش توی خود کشوره نه تو لوزان و وین و ژنو ...

گفتم اینهمه سعی نکنیم خودمونو تحقیر کنیم

گفتم پای این راکتوری که قراره توش بتن بریزن خون دادیم

گفتم فکر علیرضا باشین

گفتم تو بهترین حالت چند روز یه نمایشی میدن و بعدش همه چی حتی از قبل هم بدتر میشه

هرچی به فکر من دانش آموز دوم دبیرستانی می رسید گفتم

دبیر فوق لیسانسم لبخندی زد و بغل دستیم گفت آقا این اصولگراست ولش کنین

من اصولگرا نبودم و نیستم

فقط کشورم و مردم کشورم برام مهم بود و هست

ولی بعد سه سال و اندی متاسفانه همون اتفاقی افتاد که اون دانش آموز دوم دبیرستانی می‌گفت در حالیکه خودش هم اصلا دوست نداشت اون اتفاق بیافته و مدام با خودش می‌گفت کاش اشتباه کرده باشم...

۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۰۵ ۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سجاد مقید

کجای کار ما پیش تو لنگ میزند؟!

همه ما معمولا وقتی با فاصله کوتاهی نتیجه نا مطلوب اقدام یا تصمیم نادرست خودمونو می بینیم بر می گردیم و پشت سرمونو نگاه می کنیم تا ببینیم اشکال کارمون کجا بود که اونی که می خواستیم نشد!

اما اگه همین نتیجه نامطلوب با یه فاصله زمانی نسبتا طولانی از تصمیم اشتباهمون اتفاق بیافته کمتر پیش میاد که بازم برگردیم و دنبال اشکال کارمون بگردیم.

اگه این نتیجه نامطلوب به تدریج و به خاطر یه سری تصمیم ها و اقدام های نادرست باشه ، حتی بدتر هم میشه مخصوصا اگه به این شرایط عادت هم کرده باشیم.

اما گاهی پیش میاد که با وجود همه این موانعی که نمیذارن برگردیم و پشت سرمونو نگاه کنیم ، یه دفعه ای به خودمون میایم و این سوال رو از خودمون می پرسیم که کجای کارم لنگ میزنه که نتونستم به هدفی که داشتم برسم؟ چه تصمیم یا تصمیم های اشتباهی باعث شد که به اینجا برسم؟

به نظر من الان همون موقعیه که باید این سوال رو از خودمون بپرسیم؟ از خودمون بپرسیم ما به چی عادت کردیم که الان اینهمه از اهدافمون فاصله داریم؟ چی شده که الان دیگه حتی می تونیم به این شرایط بد هم عادت کنیم؟ مگه قرار نبود ما به سمت آرمانشهر بزرگ و شکوهمند خودمون حرکت کنیم؟ مگه قرار نبود این آرمانشهر رو با دستای خودمون بسازیم؟ آرمانشهر شکوهمند تمدن نوین اسلامی ...

آرمانشهری که از اول هم قرار بود خودمون برای ساختنش قیام کنیم و خدا هم وعده داده بود که اگه تو این راه قدم برداریم ، بهترین و کاملترین بنده خودش رو برای رهبری ما میفرسته ...

کسی که نه تنها وعده موعوده که حضرت معشوق هم هست ...

چی شده که ما حتی یادمون رفته میخواستیم کجا بریم؟ چی شده که قانع شدیم به این بازی های دم دستی اطرافمون؟ چی شد که اونی که می خواستیم نشد...؟

مگه قرار نبود کنار همین انسان کامل عدالت رو اونطوری که خدا ازمون خواسته به پا کنیم؟ مگه قرار نبود امت خوبی برای حضرت معشوق باشیم؟ مگه قرار نبود دنبال تحقق این وعده موعود بریم؟ مگه قرار نبود با تمام وجودمون عاشق خدا بشیم...؟

مگه یادمون رفته قرار بود کنار حضرت معشوق به چه سعادتی برسیم؟ چه بهشتی قرار بود رو زمین بسازیم... چه صلح و عدالتی... چه صداقت و صفایی... چه انسانیتی... چه عقلانیتی... چه آزادی و محبتی قرار بود تو این بهشت برای خودمون بسازیم...؟

هنوز هم خیلی دیر نشده

آره...

همین حالا وقتشه که برگردیم عقب و از خودش بپرسیم که... کجای کار ما پیش تو لنگ میزند!!؟

۱۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۰۵ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سجاد مقید