من به سوی پرودگارم می‌روم؛ او مرا راهنمایی خواهد کرد

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام صادق» ثبت شده است

انسان 250 ساله | تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک ‌ـ‌ سیاسی امام صادق

امام صادق توانسته بود به کمک تلاش وسیع پدرانش ‌ـ‌ یعنى امام سجاد و امام باقر، مخصوصا اواخر زندگى امام باقر ‌ـ‌ و سپس خودش به کمک این تلاش توانسته بود یک عده مؤمن و مسلمان مکتبى، اصیل، انقلابى، فداکار، آماده براى خطرپذیرى در سراسر عالم اسلام درست کند. و اینها آدمهاى عادى نبودند؛ آدمهاى عادى نبودند نه اینکه از طبقات ممتازه بودند نه، همین کاسب و تاجر و عالم و از این چیزها، اما از لحاظ پایگاه معنوى به هیچ وجه اینها به آدمهاى عادى شبیه نبودند. کسانى بودند که زندگیشان در هدفشان و در مکتبشان خالصه مى‌شد و همه جا هم بودند. عجیب این است که یاران امام صادق همه جا بودند، نه خیال کنید فقط در مدینه، نه؛ در کوفه بیشتر از مدینه بودند، در خود شام حتى کسانى بودند. اینها آن شبکة عظیم تشکیالتى امام صادق است. حزب علوى، حزب تشیع، اینى‌که گفتم آن شبکه تشکیلاتى همان تشیع است یعنى  این. و این از فصلهاى شناخته نشده زندگى امام صادق است؛ این از چیزهایى است که بنده رویش تأکید و اصرار دارم، یک شبکه تشکیلاتى عظیم، یک حزب کامل به وسیله امام صادق اداره مى‌شد در سراسر عالم اسلام؛ این نقطة قوت بود.

انسان 025 ساله/ص 275 و 276

-----------------------------------

از نهضت مطالعه

۲۹ تیر ۹۶ ، ۲۱:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد مقید

چشم من محو ضریحی که نمی دیدم شد ...

ایام شهادت معلم انسانیت ، کسی که مثل مادرش گرفتار آتش شد ، تسلیت

در شب قدر دلم با غزلی هم دم شد

بین ما فاصله ها واژه به واژه کم شد

بیت هایم همه قرآن روی سر آوردند

چارده مرتبه . آنگاه دلم محرم شد

ابتدا حرف دلم را به نگاهم دادم

بوسه می خواست لبم،گنبد خضرا خم شد

خم شد آهسته از اسرار ازل با من گفت

گفت:ایوان نجف بوسه گه عالم شد

بعد هم پشت همان پنجرهء رویایی

چشم من محو ضریحی که نمی دیدم شد

خواستم گریه کنم بلکه بر این زخم عمیق

گریه مرهم بشود، خون جگر مرهم شد

گریه کردم ،عطش آمد به سراغم،گفتم:

به فدای لب خشکت! همه جا زمزم شد

آنقدر دور حرم سینه زدم تا دیدم

کعبه شش گوشه شد آنگاه دلم محرم شد

روی سجادهء خود یاد لبت افتادم

تشنه ام بود، ولی آب برایم سم شد

زنده ماندم که سلامی به سلامی برسد

از محمد به محمد که میسر هم شد

من مسلمان شدهء مذهب چشمی هستم

که درآن عاطفه با عشق و جنون توام شد

سالها پیر شدم در قفس آغوشت

شکر کردم، در و دیوار قفس محکم شد

کاروان دل من بسکه خراسان رفته است

تار و پود غزلم جادهء ابریشم شد

سالها شعر غریبانه در ابیات خودش

خون دل خورد که با دشمن خود همدم شد

داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم

برگ در برگ مفاتیح پر از شبنم شد

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت

یک قدم مانده به او کار جهان در هم شد

بیت آخر نکند قافیه غافلگیرت

آی برخیز ز جا قافیه یا قائم شد...

--------------------------------------------

سید حمیدرضا برقعی

۲۹ تیر ۹۶ ، ۱۷:۵۵ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سجاد مقید

انسان ۲۵۰ ساله | استمرار مبارزه امام صادق علیه‌السلام

khamenei.ir

کانال khamenei.ir در سروش

۲۸ تیر ۹۶ ، ۲۰:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد مقید