«ای پــادشه خوبان داد از غم تنهایــــی
دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی»
محبوب دلم دنیا بی روی تو مالی نیست
رخســـاره نـمایان کــن تــا بـاغ بــیـارایـی
امروز تویی بر ما هـم سـرور و هـم مولا
سخت است غمت بر ما ای کاش که باز آیی
هر لحظه نگاهت را از دوست طلب کردم
افســـــوس کـه آه مـا هرگز نرسد جایـی
یا رب به که شاید گفت شرح غم هجران را
رخسـاره به کس ننمود آن یوسف زهرایی
«در دایره ی قـسمت ما نـقطه تسلیـمـیـم
لطف آنچه تو اندیشی ، حکم انچه تو فرمایی»
س.منتظر
(با همکاری حافظ)