‏‎فقه شیعه می‌گوید «آغاز و پایان ماه‌های قمری و از جمله ماه رمضان مشروط به رویت هلال ماه است. نتیجتا روز عید فطر یا روزه روز آخر رمضان بسته به رویت هلال ماه شوال است»

عربستان شهروندانش را به استهلال ماه شوال در عصر جمعه دعوت کرد | خبرگزاری  بین المللی شفقنا
حال به عنوان فردی غیر متخصص و تنها کمی آشنا با علوم حوزوی چند سوال دارم که احتمالا کسانی که باید جوابش را بدهند، با آن آشنا هستند ولی ظاهرا کسی قصد ندارد در موردش صحبت کند:


‏۱.بدیهی‌ست وقتی شرط احراز پایان ماه رمضان، «رویت» هلال ماه باشد، علاوه بر طول و عرض جغرافیایی، ناهمواری‌های زمین هم در این قضیه موثرند. پس رویت هلال ماه شوال، عید فطر چه محدوده جغرافیایی را می‌تواند تعیین کند؟

۲.اگر جواب سوال بالا این است که باید کل کشور، یک عید فطر داشته باشه، سوال مهم‌تر این است که آیا مرزهای جغرافیایی را خدا تعیین کرده است؟ بر چه اساسی رویت هلال در یک نقطه از کشوری، عید فطر تمام نقاط آن کشور را محرز می‌کند؟

‏۳.اگر محدوده احراز عید فطر به جای مرزهای جغرافیایی، به تمام مقلدان یک مرجع بسته است، اگر چند گروه استهلال، طبق فتوای مرجع خود(در حجیت یا عدم حجیت استفاده از ابزارهای نجومی برای رویت هلال ماه) هلال را ببینند و در منطقه جغرافیایی دیگر هلال قابل مشاهده نباشد، تکلیف چیست؟ آیا این خود نوعی تناقض با حکم اولیه نیست که احراز عید فطر را به مشاهده هلال ماه شوال مشروط کرده بود؟

‏۴.با روش و استدلال‌های مربوط به زمانی که مردم یک شهر کوچک هم به سختی همگی به یک رسانه برای اطلاع‌رسانی دسترسی داشتند(و طبیعتا در بهترین حالت، مردم یک شهر یا چند شهر بسیار نزدیک می‌توانستند از طریق مساجد و ... رویت هلال ماه شوال را به هم اطلاع دهند و یک عید فطر داشته باشند و احتمالا شهرهای مختلف امت اسلامی، روزهای متفاوتی را عید می‌گرفتند)، چگونه برای زمانی که نه تنها تمام اهالی یک کشور که مردم ساکن تمام نقاط زمین، از رسانه‌های جهانی استفاده می‌کنند حکم می‌دهید؟

‏۵.سال گذشته که برای چند نفر از بزرگان فقها، رویت هلال شوال محرز شد و برای چند تن این چنین نشد(امسال هم این اتفاق افتاد و آیت الله سیستانی روز جمعه را به عنوان عید فطر مشخص کردند)، کسی نپرسید چه شد که کار روشن و واضحی مثل رویت هلال ماه هم که یک فعل کاملا انسانی و مادی(غیر تخصصی و غیر فقهی و غیر معنوی) است، منحصر در اختیار چند گروه استهلال شد؟ مگر تنها اختلاف غالب فقهای شیعه، در حجیت چشم مسلح و غیر مسلح نیست؟ پس چرا مردم هر شهر نتوانند چنین کاری را انجام دهند و در صورت رویت هلال و اثبات آن به فقیه یا نماینده ایشان، عید فطر آن شهر یا هر محدوده جغرافیایی مد نظر فقیه محرز شود؟ مگر قرار نبود نُصُبُ اَمْر وَ نَهْی خدا وَ حَمَلَةُ دین وَ وَحْی او جمهور مردم باشند*؟ پس دقیقا نقش این جمهور در اجرای دین و وحی خدا کجاست؟

۶.جایگاه اجماع از منابع فقه شیعه در چنین امری کجاست؟ به نظرتان کمی ناجور نیست که مثلا در یک خانواده، عید فطر چند نفر فرارسیده باشد و برای چند عضو دیگر خانواده، روز آخر رمضان باشد؟ آیا لزوم تشکیل شورایی از فقها برای گفتگو و نقد آرای هم و اجماع بر سر نوع مواجهه با دنیای جدید بیش از پیش روشن نشده است؟ آیا ادامه این روند، تنها باعث بی‌پناهی مومنان در دنیای جدید نیست؟


‏اغلب منتقدان، بزرگترین چالش ‎فقه شیعی  را در مواجهه با امر حکومت می‌دانند و حوزه  را از این جهت نقد می‌کنند که چرا در طول چهل سال حکومت اسلامی، به اندازه کافی ‎فقه حکومتی تولید نکرده است!
اما باید توجه داشته باشیم که ظاهرا دستگاه فقه اصلا حاضر نیست دنیای جدید  را به عنوان یک کانتکست جدید بپذیرد و رویکرد جدیدی برای زیست مذهبی در کانتکست دنیای جدید بیابد. و همچنان با مسایل پیش رویش مواجهه موردی می‌کند. گاها احکام و فتواهای روزآمد و متفاوت نیز دیده می‌شود. ولی همچنان در بهترین حالت، سعی در مواجهه با مسائل روزآمد است نه مواجهه با دنیای جدید به عنوان یک مسئله مستقل و البته بسیار حیاتی.

قلم نارسای من، شاید نتواند صورت این مسئله  را به خوبی طرح کند. توصیه می‌کنم یادداشت سید شهیدان اهل قلم  را بخوانید که صورت مسئه را این چنین طرح کردند: با تفکر حوزوی نمی‌توان ماهیت عالم جدید را شناخت!

بدیهی‌ست اینها فقط تعدادی سوال است از ذهنی که نسبتی میان دین و دنیای جدید می‌جوید و راهی برای زیست مذهبی (فعال، نه منفعل) در دنیای جدید طلب می‌کند. نه قصد زیر سوال بردن حکم و فتوایی را دارم. نه قصد وهن دین دارم و نه اهانت به فقها.

پ.ن: مخلص تمام مراجع و فقها به خصوص فقهای روشن بین و واجد حکمت هم هستم:)

*.خطبه فدک حضرت فاطمه زهرا(س)